کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی
کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی

مستند داستان آفرینش و فرگشت

پرسش و پاسخ:

 نوشته است:در مستند داستان آفرینش و کتاب تبیین انسان و جهان، استاد رضوی در کتاب خود می گویند این ناخنی که بر دست من و شماست یادگار و بازمانده همان پوششی است که در باغ از بدن پدر و مادرمان آدم و حوا جدا شد… چرا؟ ... در این رابطه ایشان به حدیثی از ابن عباس اشاره کرده. البته من نمی دانم، چون در علم حدیث، رجال، و درایه تخصصی ندارم. ولی برایم سئوال است؟



پاسخ:

در همین ابتدا، همین ناخن که به مثابه کل هستی برای برخی مسئله آفریده، مسئله چندانی نیست، شما می توانید آن را ناخن کوچکه ای فرض کنید و دور اندازید! هیچ خللی در اصل مسئله ایجاد نمی کند. داستان در مستند داستان آفرینش چیز دیگری است...

 

نگه کن که گفتار گوینده چیست - چه حاجت بدانی که من کیستم و چیستم... فرض کنید در پستوی خانه ام نشسته ام  و اتوپیای افلاطون می پرورانم و ارغنون مینوازم! یا در آزمایشگاه کپک زده ای برای خود ابطال و اثبات می کنم و یا در عوالم سکر و شوق عرفانی از ناسوت تا ملکوت را سیر می کنم... گل بازی می کنم و پیکره آدم می سازم و اسمش را هم می گذارم هنر سفال گری!

این یک مستند علمی از آثار و تالیفات یک استاد ایرانی است. ایرانی، غربی و یا شرقی بودن یک فرد، بیوگرافی، عقده ها و انگیزه های یک فرد، حوزوی و یا دانشگاهی بودن را دستمایه نقد عقیده ها و انگیخته های علمی قرار دادن خود یک روش غیر علمی و البته اغواگرانه است. معمولا قضاوت ما ایرانی ها درباره این که چه چیزی علمی است یا غیر علمی در مداری از خودباختگی به مظاهر غرب متغییر است. تا آنجا که هر چه نام نامانوس و نزدیک به فرنگی باشد جذاب تر است، و اگر این نام به خط لاتین باشد شکیل تر است. و اگر این شکل در شاکله تمام عیار غرب درآید، هم علمی و هم معقول است. هر چه از ایران دورتر می شود تا شرق دور و از آن نیز تا غرب  و غرب وحشی تر، رفته رفته حس اشتیاق و شهوت علمی در صورت بخشیدن به مطالب غربی تحت عنوان ساینس در ما بیشتر می شود!

در این مستند دقیقا نه نظریه داروین و ترانسفورمیسم درست است و نه نظریه خلق الساعه (خلقت گرایان) و فیکسیسم. حیات باکتریایی، حیات نباتی، حیات حیوانی، و حیات انسانی هرکدام در نوع خود در استقلال کامل هستند و هر یک ویژگی منحصر به فردی دارد که دیگری ندارد. اما در عین حال تکامل و تحول و تطور در میان انواع موجودات اتفاق افتاده و هنوز هم این تکامل استمرار دارد.
گیاهان دارای دو ویژگی حیات باکتریایی و نباتی هستن، نوع حیوان علاوه بر دو ویژگی حیات باکتریایی و گیاهی دارای حیات غریزی است که او را از گیاه متفاوت می سازد. همینطور انسان علی رغم داشتن سه عنصر حیات باکترییایی، گیاهی، و غریزی، دارای یک حیات ویژه و منحصر بنام حیات فطری یا انسانی است که او را از حیوان مستقل می سازد.
اما همه انواع در سازمان درونی خود ضمن برخورداری از مزیت های حیات انواع قبلی، در حیات نوع خود نیز در حال تکامل و تکاثر است. انسان تحت تاثیر محیط و شرایط زیست محیطی و اجتماعی خود دارای ویژگی های خاص ظاهری، فکری و فرهنگی است. و در بستر تاریخ حیات خود همیشه در حال تحول، تکامل و تطور است..
خلاصه این که: قطعا تکامل جانداران اتفاق افتاده و جهش و موتاسیون نیز بوده است. منتها این تکامل در انواع نباتی، حیوانی و حتی انسانی به طور ویژه و منحصر می باشد. همانطور که تکامل نوع نباتی با نوع حیوانی متفاوت است میان نوع حیوانی و نوع انسانی نیز هم به لحاظ کیفی و هم از نظر کمی، زمانی و مکانی نیز تفاوت وجود دارد. در عین اینکه در هر سه نوع مشترکاتی وجود دارد، لیکن از هم متفاوت هستند.
تکامل گیاهان در نوع نباتی اتفاق می افتد و تحت تاثیر شرایط زیست محیطی تغییر جهش و موتاسیون نیز وجود دارد. در نوع حیوانی هم علی رغم این که باریکه های حیات گیاهی در وجود حیوان وجود دارد ، اما نوع حیوان هم به لحاظ وجودی و هم به لحاظ غریزی تکامل و تطور منحصر و ویژه خود را دارد.
نوع انسان نیز با نوع حیوان متفاوت است هر چند غرایز حیوانی در او وجود دارد با اینحال انسان دارای روح حیاتی ویژه و منحصر به خویش است که او را روح فطرت  از نوع حیوان متفاوت و منحصر می سازد.
انسان نیز در طور تاریخ تحول، تکامل و تطور یافته است. از لحاظ جسمی و ظاهری تحت تاثیر شرایط زیست محیطی هر چند کمتر ولی به لحاظ اجتماعی و مدنی تحولات شگرفی داشته است.


1- اگر می پذیریم که کل کائنات از ایجاد ماده کوچک اولیه شروع به گسترش کرد و در شش روز خدایی کرات و کهکشان ها و آسمانها پدید آمد، چرا نپذیریم که پدیده حیات همچون آن ماده کوچک اولیه ایجاد گردید و گسترش یافت... پذیرش پدیده حیات و گشترش آن که از پذیرش ماده کوچک اولیه آسان تر هست ، چرا که حد اقل مسبوق بر پدیده حیات، ما زمان و مکان و فضا و ماده و نور و ظلمت و... را داریم که همزمان با ایجاد ماده کوچک اولیه به وجود آمد، و آب این مایه حیات که حیات هم از آب پدید آمد....

2- پس از ایجاد پدیده حیات، حیات می تواند در نقاط مختلف مکانی و در مقاطع زمانی متعدد در پهن دشت جغرافیای سیاره زمین گسترده باشد... پس درخت یا شجره داروین که همه چیز را از یک چیز واحد و از یک نقطه مشترک می آغاز درست نیست.

3- در منابع اسلامی از روح یا حیات(فرقی ندارد) چهار گانه و حتی پنج گانه یاد شده است،حیات گیاهی، حیات حیوانی، حیات انسانی و روح القدس یا حیات قدسی... همانطور که خداوند می فرماید از تو می پرسند روح چیست، بگو روح امر پروردگار من است... امر یا کن فیکن اراده دفعی خداوند است که حتی ایجاد ماده کوچک اولیه با کن فیکون ( باشنده باش) شده است...

پس از پدیده حیات ذرات حیاتمند پراکنده شد و آنگاه که مستعد دریافت حیات نباتی گردید، بدان اعطا شد و همین طور پس از زمانی حیات حیوانی...این بدین معنا نیست که پس از رشد جنگل های عظیم حیات حیوانی آغاز شد بلکه در همان ابتدا که حیات در سطح سیاره زمین پراکنده شد و فی المثل جلبک ها بوجود آمد حیات حیوانی هم همزمان با رشد جلبکها شروع به تکامل و گسترش نمودند. منتها حیات نباتی مقدم بر حیات حیوانی است...

4- حیات گیاهی و حیات حیوانی از نقاط متعدد جغرافیایی گسترش یافت. و گیاهان و حیوانات به واسطه شرایط زیست محیطی و جهش و موتاسیون و تعاطی و دیالکتیک بین محیط و شرایط اندامی جانداران تغییراتی یافتند و متکثر شدند و در پهن دشت حیات گسترش یافتند. و بشر های راست قامت هم در استمرار همین تکامل قرار دارند... (تا اینجای داستان در حدود چهار میلیارد سال می گذرد) این بدین معنا ست که داستان تکامل گیاهان و حیوانات بسیار طولانی تر از قصه آدم و حواست...

5- و خداوند اراده فرمود تا انسانی بیافریند( بیاد داشته باشیم که از تمدن انسانی از ابتدا تا کنون بیش از هفت هزار سال نمی گذرد) اما از آنجا که داستان آدم و حوا به طور خاص و شاخص بیان شده به نظر متفاوت تر از حیات گیاهی و حیوانی می آید...

چنانچه گفتم نادیده گرفتن موضوع ناخن و حتی عالم ذر که آیا پوشش سخت از ناخن بوده یا ذره ها مادی یا مجرد بودند توفیری در اصل داستان ندارد.

همانطور که پدیده حیات و حیات گیاهی و حیات حیوانی در ابتدا همانند ماده کوچک اولیه کائنات از اراده امری و کن فیکون پروردگار هستند حیات انسانی هم با اراده امری پروردگار به آدم بخشیده می شود.

اکنون آدم چطور و چگونه بوجود آمد قصه ای است که سر دراز دارد که در داستان مورد نظر ما آمده است... اما تکامل انسان با توجه به روح فطری یا انسانی و تعاطی و دیالکتیک آن با حیات حیوانی صورت می پذیرد.

6- اما خلقت حوا در روایتی هست که از پهلوی آدم آفریده شد. با توجه به داستان مورد نظر ما به نوعی از پهلوی آدم جوانه زد!

7- در روایتی هست که فرزندان آدم با دختران آخرین بازمانده از نسل جان ازدواج نمودند. این صورت بهتری دارد تا تکرار بیهوده داستان دراز خلقت مجدد حوا هایی دیگر (در تبیین داستان یک حوا در گل مانده ایم!!) و یا همخوابگی با فرشته ها و فتوای ازدواج با محارم!!

البته علم ژنتیک و دی ان آ موضوع داستان ازدواج هابیل و قابیل با آخرین بازمانده بشرهای نخستین را تایید می کند. طبق نظریه جدید " حوای میتوکندری" نسل، و "دی ان آ" وجود زن امروزی به بیش از آدم و حوا یعنی به قبل از وجود اولین مرد استمرار می یابد که این خود دلیلی علمی بر ازدواج فرزندان آدم با دختران آخرین بازمانده از خانواده بشر های نخستین است، که سابق بر اولین مرد، یعنی حضرت آدم می باشد.

8- در مورد اینکه ذرات مجرد بودند و عالم قالو بلی جزو عوالم موهوم و مجرد حضرات می باشد! آنانی که از لاهوت و ماهوت و ناسوت هپروتی ساخته اند و به ابداع و اختراع عالم مجردات دست یازیده اند دقیقا همانا ره آورد های علوم تجربی را بیراه ساخته اند. ریسمانی و نردبانی از نزول مجردات بر ساخته اند، عقول عشره و صادره اول بافته اند!! و این چنین داستان آفرینش را انتزاعی، ایده آلیستی با انبوهی از توهمات خیال انگیز ساخته اند.

تنها مجرد از زمان و مکان، خالق زمان و مکان هست. مگر نه این است که فرشته ها در همین ظرف زمان و مکان بر حضرت ابراهیم ظاهر شدند؟ مگر نه این است که ابلیس بر انبیا ظاهر شده است؟ مگر نه این است که چنین ظهوری سنخیت با زمان و مکان دارد؟ مگر ظهور غیر از بعد داشتن هست؟

دوستان به جای تامل و درنگی کوتاه در چند شماره که درخواست نمودم، از پا فشاری و سماجت چندین باره بر روی یکی دو نکته چه چیزی را دنبال می کنند، هر چند همان یکی دو مورد هم برای بیان مطلوب و تداعی درست تصویر مشکلی ندارد، اگر گیر سر ناخونی از کل ماجرا هستیم پس کمی در این باره توضیح می دهم هر چند نبود آن، در جریان اصل داستان کمترین وقفه ای ایجاد نمی کند. و نقل این مسئله و قبول یا عدم قبول آن تاثیر یا تداخلی دراصول عقاید یک فرد نخواهد داشت. به نظر من برخی حیوانات نیز پوششی سخت از جنس صدف، و لاکی محکم و زره مانند دارند، در آیات و روایات متعدد آمده است که پس از تناول از میوه ممنوعه پوشش آدم فرو ریخت، اما به نوع پوشش آدم اشاره ای نشده است. آدم و حوا بلافاصله با بانگ و نهیب درونی سراسیمه به سترعورت خود از برگ های جنگل می پردازند. اکنون کسی می تواند این پوششی را که فرو ریخت به یک چیز انتزاعی و موهوم و بدون سند و مدرک نسبت دهد و یا با توجه به روایتی آن را به یوششی سخت از جنس ناخن، و یا اصلا از این موضوع عبور نماید قطعا صورت مسئله از تخته سیاه علم پاک نخواهد شد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد