کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی
کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی

قرآن و روند پیدایش اشیاء


مطابق فلسفه و عرفان قرآن و اهل بیت (علیه السلام) جریان پیدایش اشیاء بر شرح زیر است

 

هستی شناسی قرآن



1ـ خدا بود و غیر از او چیزى نبود، اراده کرد که کائنات را به وجود آورد (کان الله و لم یکن معه شىء)ـ (عالم امر)
2ـ اولین پدیده فیزیکى را با «امر» کن فیکونـ به وجود آورد، «ایجاد»  کرد نه از چیزى که قبلا بوده و نه از وجود خود خدا. بل ایجاد کرد (عالم امر)  

3ـ با یک امر دیگر، موجود و شىء دیگر ایجاد کرد به نام روح.

4ـ پس از پیدایش پدیده اولیه فیزیکى، پیدایش اشیاء فیزیکى از همدیگر آغاز شد (عالم خلق).

5ـ با پیدایش اولین روح پیدایش ارواح از همدیگر شروع شد (عالم خلق)

6ـ اولین شىء روحانى در مرحله خلق موجودات روحانى، عقل ها بودند که خلق شدند (باز به عالم خلق مربوط است.

7ـ اولین روح از ارواح موجودات عاقل، روح رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود که خلق شد و عقل خود را در یافت کرد (باز به عالم خلق مربوط است).

8ـ سپس ارواح سایر موجودات عاقل خلق شد و هر کدام عقل خود را در یافت کرد.

توضیح:

1ـ اولین پدیده فیزیکى که با امر پیدایش یافت، در واقع پیدایش زمان و مکان نیز بود. زیرا شىء محدود نمى تواند فارغ از زمان و مکان باشد. و خود «پیدایش»، یک حرکت است و حرکت عین زمان است. و خود «محدود بودن» عین مکان است.

2ـ این شىء اولیه فیزیکى شروع به گسترش کرد. (انا لموسعون)[1]

3ـ پیدایش اولین روح که با امر بود، در درون همان عالم فیزیکى رخ داده است، نه خارج از آن. ارواح نیز هر کدام محدود و مشمول زمان و مکان است. و «مجردات» ارسطوئى جائى در فلسفه اسلام ندارد. زیرا هر چیز (غیر از خدا) متغیر و متحرک است، و تغییر و تحرک یعنى خود زمان. و هر روح علاوه بر تغییر و تحرک، محدود ـ قد جعل اللّه لکلّ شىء قدراً ـ و کلّ شىء عنده بمقدار ـ و متعین است (و نامحدود فقط خدا است) پس ارواح نیز مشمول زمان و مکان هستند.

4ـ در نتیجه هیچ شى اى از وجود خدا صادر نشده است. زیرا صدور لازم گرفته حرکت و تغییر در وجود خدا رخ دهد. و شىء متغیر نمى تواند خدا باشد و حادث است.

5ـ خدا «مصدر» نیست و «صادر اول» تنها یک افسانه است از افسانه هاى الهه هاى یونان قدیم که ارسطو به آن شکل مثلا فلسفى داده است.

6ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) نه تنها «مصدر ثانى» نیست بل مصدر هیچ موجود دیگر نیست و هیچ موجودى از وجود او صادر نشده است.

7ـ اشیاء کائنات و خود کائنات تموج خدا نیستند، و این فقط تخیلى است که محى الدین ها ساخته اند. و نیز کائنات و اشیاء کائنات مظهر وجود و ذات خدا نیستند و آن چه محى الدین «سریان وجود خدا در مو جودات دیگر» مى نامد خیالى بیش نیست. زیرا همه این ها تغییر وجود خدا را لازم گرفته اند و سریان، عین حرکت و تغییر است با هر تاویل و با هر توجیه و با هر قصد و با هر مراد.

8ـ عالم خلق و اشیاء آن، و نیز عالم خلق غیر فیزیکى و اشیاء مربوط به آن، با هم به همکارى پرداختند اینک موجود فیزیکىـ روحانى، به نام انسان را مى بینید.

9ـ نظر به این که عقل ها و روح ها هر کدام و هر تک تک شان محدود هستند و متحرک، پس آن ها نیز از این جهت تحت اصول ریاضى قرار مى گیرندـ زیرا عرضى دارند، طولى دارندـ و از این حیث آن ها نیز به نوعى فیزیکى هستند.

بنابراین در فلسفه و عرفان قرآن و اهل بیت(علیه السلام) اگر لفظ متافیزیک یا غیر فزیکى به کار ببریم تنها د رمورد خدا صادق است و بس. و دیگر موجودات همگى فیزیکى (یا به نوعى) فیزیکى هستند.

10ـ این جاست که معاد جسمانى معناى خودش را کاملا نشان مى دهد، و آنان که دنبال سراب رفته اند، مى توانند حقیقت را در یابند.

11ـ زمین کره کوچکى است در منظومه، در میان ملیون ها منظومه در کهکشان راه شیرى و آن نیز به همرا ملیاردها کهکشان، محتواى آسمان اول را تشکیل مى دهند. آسمان اول نیز یک کره است در درون آسمان دوم و همچنین تا آسمان هفتم و از هفتم به بعد دیگر مخلوق وجود ندارد و خداى بى نهایت است خدائى که درون کائنات نیز از وجود او فارغ نیست.

12ـ این کائنات با این بزرگى آن گاه که با امر خدا ایجاد شد، خیلى کوچک و ریز بوده و تنها یک پوسته (آسمان) داشت که بر اساس «انّا لموسعون» امروز بدین کمیت و کیفیت در آمده است.

13ـ همین امروز هم کار امرى خدا (ایجاد) ادامه دارد که دائماً از مرکز  کائنات، ایجاد مى شود و کائنات از آن ایجاد شده تغذیه کرده و به گسترش و بزرگ شدن خود ادامه مى دهد.

14ـ این مسائل را در کتاب «تبیین جهان و انسان» توضیح داده ام با آیات و احادیث مربوطه شان.

این است هستى شناسى صاف و ساده قرآن و اهل بیت(علیه السلام) که هم واقعیت است و هم بر اساس واقعیت ها.

گفتم: «صاف و ساده»، به راستى اگر تخیلات  افلاطونى، ارسطوئى و رؤیا گرى هاى جوکیان هندى نبود و مغزهاى مان را آلوده نکرده بود، هم فهم هستى شناسى اسلام بس سهل و آسان بود و هم یک تصویر صحیح ذهنى از جهان هستى. اما...

هستی شناسی قرآن


اسلام براى هدایت آمده نه ضلالت، اسلام براى روشنگرى آمده نه براى ایجاد بغرنجى و سر گردانى، یک درس هستى شناسى و یاد دادن آن براى بشر، براى خدا این قدر مشکل بود!؟! که ارسطوئیان با هیولا بازى، عقول عشره سازى، افلاک عاقل با اراده درست کردن، و صدها موضوع و مسئله هپروتى، انسان بى چاره را از چاله بى علمى به چاه جهل محض مى اندازند. و حضرات صوفیه علاوه بر آن چاه، با تصورات واهى شاعرانه همه حقایق و واقعیات عالم را به موهومات تبدیل مى کنند. چه بلائى که بر سر امت نیاوردند و چه دیوار عظیمى که میان امت و قرآن نکشیدندـ!؟!. البته اگر این کار را نمى کردند خودشان را «حکیم» و مردم با فهم را «نفهم» نمى توانستند معرفى کنند.

آیت الله علامه مرتضی رضوی

منبع:محی الدین درآینه فصوص نوشته آیت الله علامه مرتضی رضوی (جلد اول ص345-348

دانلود کتاب محی الدین در ئینه فصوص جلد اول

دانلود کتاب محی الدین در آینه فصوص جلد دوم

وب سایت مکتب اهل بیت (ع) بینشی نو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد