کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی
کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی

انسان و جهان هستی




در قسمتهای قبلی کمی در رابطه با نظریات مختلفی که در فیزیک مدرن در رابطه با خلقت جهان مطرح شده است بحث کردیم.به موازات آن با نظریه ارائه شده توسط یک روحانی ایرانی (استاد مرتضی رضوی) در این رابطه آشنا شدیم.  

هفته ای که گذشت را به این موضوع فکر می کردم که ادامه این مطلب را چگونه آماده کنم و بیشتر به روی چه موضوعی تمرکز کنم؟ خوشبختانه نظراتی که دوستان داده بودند و سئوالاتی که مطرح کرده بودند به من کمک کرد تا خط فکری که باید دنبال شود را پیدا کنم و تمرکز خود را بروی آنها معطوف کنم.  

قبول دارم که موضوعاتی که مطرح می شود شاید برای بسیاری از دوستان ثقیل به نظر برسد و به علت اینکه مسائل فیزیکی و فلسفی عمیقی در این میان مطرح می شود،بسیاری از دوستان نتوانند کنه مطلب را به درستی درک کنند. حقیقت امر این است که این موضوع “انسان و جهان هستی” برای شخص خودم بسیار جالب است و تمام هم و غم من شده است و توجه فکری مرا به سوی خود کشیده است.اینکه این مطالب را درون این سایت می گذارم به خاطر این است که فقط افکار و احساسات خودم را با سایر دوستان شریک شوم.لذا دوستانی که برایشان ابهامی در متن وجود دارد و یا سئوالی داند می توانند در قسمت نظرات سئوالات خود را مطرح کنند تا با همیدگر به بحث بنشینیم و جزئیاتی که لازم است را بیشتر توضیح دهیم.

عمیقا احساس می کنم نبردی عظیم در جهان علم و دانش وجود دارد. به معنی واقعی کلمه یک جنگ تمام عیار بپا شده است.عده ای شدیدا تلاش می کنند و همه قدرت رسانه ای خود را بروی این موضوع متمرکز کرده اند که اینگونه القا کنند که علم و دانش بشری فاتحه دین و خداوند را خوانده است . این توهم را به عنوان یک اصل مسلم علمی جا بیندازند که اصولا و اساسا علم اثبات کرده است که خداوندی وجود ندارد.

بله، جبهه کفر و الحاد با تمام قوای خود و تمام قدرت رسانه ای و تبلیغاتی که در اختیار دارد در این زمینه تلاش می کند.آنها همه جا با قیافه حق به جانبی که می گیرند می خواهند به خلق الله و عوام الناس اینگونه القاء کنند که اصولا و اساس علم و دانش بشری منکر وجود خداست.منکر جهان آخرت و معاد است.خوب همه رسانه ها را هم در اختیار خودشان دارند. کسی اگر نداند گمان می کند که فرمایشات و افاضات تمام این به ظاهر عالم نماها عین علم و حق مطلق است.امروزه هر کسی که به دانشگاه رفت و هنوز فیزیک هالیدی یک را پاس نکرده است باید منکر وجود خدا شود والا متهم به فناتیک بودن و جمود فکری می شود. در صورتیکه اصلا و ابدا این چنین نیست.اتفاقا تعداد دانشمندان خدا پرست و حق باور بسیار بیشتر از دانشمند نماهای ملحد و کافر است.

 


اظهار نظرهای جنجالی استیون هاوکینگ

استیون هاوکینگ یک فیزیک دان نظری است.او در مصاحبه ای با روزنامه گاردین به تاریخ ۱۵ می ۲۰۱۱ (http://www.guardian.co.uk/science/2011/may/15/stephen-hawking-interview-there-is-no-heavenاینگونه عنوان داشت:     “از نظر من مغز یک کامپیوتر است که وقتی اجزا سازنده آن خراب شوند از کار می افتد.برای کامپیوتر های خراب شده و از کار افتاده هیچ بهشت و زندگی پس از مرگی وجود ندارد.بهشت و جهنم و زندگی پس از مرگ داستان عامه پسندی است که به درد مردمی می خورد که از تاریکی می ترسند.”  احتمالا ایشان به خاطر استفاده زیاد از کامپیوتر،دچار توهم خود کامپیوتر بینی شده اند!!!

او در کتاب خود “طرحی با شکوه” The Grand Design اینگونه می نویسد:

چون قانونی همانند قانون گرانش وجود دارد جهان می تواند خود را از هیچ چیز خلق کند و واقعا هم خود را خلق می کند.

خلقت خودبخودی دلیلی است بر اینکه به جای هیچ چیز ،چیزی وجود دارد.اینکه چرا عالم هستی وجود دارد.اینکه چرا ما وجود داریم.دیگر نیازی نیست پای خدا را وسط بکشیم..

خوب هر بچه ای هم می تواند گافی که آقای هاوکینگ در این استدلال خود داده است را متوجه شود.ظاهرا طبق فرمایش ایشان جهان می تواند از هیچ چیز به وجود آمده باشد .چرا؟ چون قانونی وجود دارد.خوب سئوال این است: آیا خود این قانون ،چیزی هست یا هیچ چیز است؟؟؟

شرمنده آقای هاوکینگ ولی به نظر می رسد که دم خروس بیرون زده است.خوب اینگونه به نظر می رسد که تا به حال برای پیدایش و وجود این جهان با میلیاردها میلیارد ستاره هایش ۴ نظریه مختلف ابراز شده است.

۱-به طور کاملا اتفاقی ناگهان از هیچ چیز بوجود آمده است.

۲- همیشه از ازل تا ابد بوده و خواهد بود

۳- این عالم واقعا اینجا نیست و این تصور از بودنش فقط یک توهم است.

۴- عالم از هیچ و به طوری غیر طبیعی و ماوراء طبیعی بوجود آمده است.

 


 

۱-به طور کاملا اتفاقی ناگهان از هیچ چیز بوجود آمده است.


اول از همه هیچ چیز نبود.ناگهان “این ” هیچ چیز ترکید و منفجر شد. خوب سئوال:

این “این” چیست؟ علم فیزیک می گوید تمام ماده موجود در عالم،همه انرژی عالم،همه تار و پود فضا- زمان ،همه و همه این چیزها از یک تکینگی Singularity  به نام “انفجار بزرگ” BIG BANG بوجود آمده و ایجاد شده اند.

خوب شما از یک کیهان شناس متوسط  این سئوال را بپرسید که که این ماده ها و این انرژی ها و این قوانین کنترل کننده آنها از کجا آمده اند و نشات گرفته اند؟؟ خیلی محترمانه (و یا احتمالا با نگاهی عاقل اندر سفیه) به شما پاسخ می دهند که  چنین سئوالات احمقانه ای نپرسید. ولی اجازه ندهید با این قلدری شما را محکوم به سکوت کنند.این یک اصل مسلم و بدیهی است و  علارغم همه سر و صداهایی که استیون هاوکینگ در مصاحبه های خود به راه می اندازد و سعی می کند که حقیقت را انکار کند که دقیقا از هیچ چیز از هیچ چیز مطلق،چیزی ایجاد شده و پا به هستی و وجود گذاشته است.

Ex nihilio, nihili fit


از قدیم فلاسفه گفته اند که از هیچ چیز(عدم) هیچ چیز (عدم) خارج می شود و بس.


۲- همیشه از ازل تا ابد بوده و خواهد بود

کمی با دقت فکر کنید.این عالم نمی توانسته همیشه از ازل اینجا بوده باشد.اگر از ازل تا به امروز تعداد بینهایت لحظه تا قبل از اکنون گذشته باشد،امروز اصلا نمی تونسته آمده باشد.از آنجایی که امروز آمده است ،از این رو باید تعداد محدودی از لحظات تا قبل از امروز رخ داده باشد.عالم باید حتما نقطه آغازی داشته باشد.امکان شمارش از صفر تا بینهایت وجود دارد ولی از بینهایت تا بینهایت معنی ندارد.چرا چون شمارش از منفی بینهایت تا صفر را نمی توان هیچگاه شروع کرد.نقطه شروعی برای آن متصور نیست.

یکی از قوانین پایه ای و اساسی فیزیک (قانون دوم ترمودینامیک) اینگونه عنوان می کند که مقدار انرژی قابل استفاده در هر سیستم بسته ای(یا سیستم باز) در حال کاهش یافتن است.یا اینکه اینگونه می توانیم بگوئیم که اگر پدیده ها را به حال خود رها کنیم تمایل به بی نظمی دارند.  ما هر روزه اثر چنین قانونی را احساس کرده و تجربه می کنیم.ساعت شما،ماشین شما،جسم و بدن شما همه رو به تحلیل رفتن و نابودی هستند.به این قضیه بیشتر فکر کنید:


اگر ساعت شما همیشه از ازل تا به امروز اینجا بوده است،آیا کماکان تیک تاک می کرد؟؟
اگر شما از ازل وجود داشتی تصور می کنی قیافه شما چقدر چین و چروک داشت و اصلا چه شکلی شده بودی؟

اگر این عالم از ازل وجود داشته است،یعنی از منفی بینهایت لحظه قبل موجود بوده است طبق قانون آنتروپی باید حتما میلیونها بینهایت قبل این سیستم به حالت تعادلی خود می رسیده است.ولی با کمال تعجیب می بینیم که هنوز عالم ما به حالت تعادلی ترمودینامیکی خود نرسیده است.پس نتیجه می گیریم که این عالم از ازل نبوده است و حتما لحظه شروعی داشته است و تا کنون مقداری از عمر آن طی شده است و هنوز به پایان عمر خود نرسیده است. این حکمی است که ترمودینامیک می کند.

۳- این عالم واقعا اینجا نیست و این تصور از بودنش فقط یک توهم است.

فرض کنید کسی از شما اینگونه بپرسد :
” چگونه من می توانم بفهمم که هستم؟”
“اینکه دارد اکنون سئوال می پرسد،کیست؟”

حقیقت این است که کسی نمی تواند وجود و هستی خود را انکار کند مگر اینکه در همان لحظه انکار کردن خویش،وجود و هستی خودش را نیز اثبات کند. مثلا اگر کسی بگوید “من وجود ندارم” همان لحظه که می گوید “من” بر وجود و هستی خویش مهر تائید زده است.مثل اینکه کسی جمله ای را بنویسد به این مضمون :”من نمی توانم به فارسی چیزی را بنویسم” خود همین جمله نشان می دهد که او می تواند بنویسد.

 

همه اینها نشان می دهد که تنها توضیح منطقی و ممکن برای منشاء و خلقت جهان هستی همان است که بگوئیم عالم از هیچ و به طوری غیر طبیعی و ماوراء طبیعی بوجود آمده است. برای یک ذهن منصف و بی طرف هیچ راهی وجود ندارد که بتواند از این حقیقت صرفنظر کرده و یا آن را به طریقی دور بزند.منطق ما را به اینجا می رساند که حکم کنیم که حتما،تاکید می کنم حتما باید یک خالق و آفریدگار برای جهان هستی وجود داشته باشد. حتی بزرگرین فیلسوف شک گرای تاریخ دیوید هیوم اینگونه اعتراف می کند:

“من هیچگاه نمی توان چنین نظر پوچ و مهملی را بپذیرم که چیزی بدون هیچ علتی امکان وجود یافتن را داشته باشد.”

حقیقت این است که نیستی و عدم می تواند پیامد چیزی باشد. یعنی “هیچ” می تواند به تبع “وجود” باشد و پس از وجود به صحنه بیاید و لی این مسیر در جهت عکس ممکن التصور نیست. یعنی هیچگاه نمی توان تصور کرد که از “هیچ” چیزی به وجود بیاید.”هیچ” و “عدم” هیچگاه نمی تواند علتی برای یک معلول باشد.هر معلولی علتی دارد. هزاران سال تاریخ تفکر انسان این اصل و قاعده را مسلم می داند که هر چیزی علتی دارد.هر چیزی که شروعی برای وجودش متصور است برایش حتما علتی وجود دارد.و این عالم هستی نیز چون لحظه آغاز و شروعی داشته است حتما و لاجرم باید علتی داشته باشد.  خوب شاید این سئوال مطرح شود که خوب چه کسی خود خدا را خلق کرده و آفریده است؟

این سئوال زائد و اضافی است.این سئوال بی معنی است.

هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ


این عالم شامل فضا،زمان و ماده است.چون زمان یک نقطه شروع دارد لذا علتی که باعث شروع زمان شده است باید خودش بی زمان باشد.لا زمان وجودی که فرازمانی است و برایش زمانی متصور نیست شروع و پایانی ندارد. هو الاول و الاخر. چنین وجودی ابدی است.ذات الهی و تصور صفات جلالی و جمالی او برای ما امکان پذیر نیست. فضا آغازی دارد و آفریده شده ایت. ماده همین طور… علتی که این معلولات و مخلوقات را آفریده است به شکار اوهام و تصورا ما در نخواهد آمد. فیزیک و علم و عقل ما هیچگاه … هیچگاه نمی توان به ازلیت و ابدیت خداوند جهان آفرین پی بببرد. هیچگاه… 
خداوند که جای خود دارد. فیزیک امروز در همان تکینگی اولیه نیز در گل فرو مانده است و نمی تواند نظری قطعی صادر کند چه رسد به دخالت و اظهار نظر در ذات الهی و خلقت جهان توسط اراده الهی…

پس حرفهای افرادی مثل استیون هاوکینگ را جدی نگیرید. شاید هاوکینگ فیزیک دان خوبی باشد … شاید
ولی مطمئنا فیلسوف آماتور و ناشی هست و اظهار نظرهای فلسفی او در رابطه با خلقت جهان هستی از” هیچ” و انکار “جهان آخرت” توسط او ناشیانه و بچه گانه است. 
شاید مسیحیت تحریف شده و جناب پاپ در جواب دادن به مهملات هاوکینگ دست و پای خود را گم کرده باشند ولی الحمدلله که اسلام در این زمینه بی جواب نیست.

خوب در پاسخ به نظرات دوستان گفتم که استاد رضا منصوری در مصاحبه خود با عصر ایران عنوان کرده بودند که “هیچ” ی که هاوکینگ از آن در کتاب های خود صحبت کرده.”هیچ” و “عدم” به معنی فلسفی آن نیست بلکه “هیچ” فیزیکی است.. همان “خلاء فیزیکی” و یا “میدان هیچ”

لینک مصاحبه دکتر منصوری

.
بله به قول استاد منصوری، هاوکینگ به خاطر وضع خاص و معلولیت جسمی که دارد نیاز دارد تا کتابهای پر فروشی داسته باشد و خلاصه خرجش در بیاید.(البته این ادعای استاد جای بحث دارد.بعید است اینگونه باشد) 
ولی همانگونه که استاد منصوری در مصاحبه خودشان عنوان کردند وضعیت جسمانی هاوکینگ به گونه‌ای است که مردم مایلند رسانه‌ها به او بپردازند. یعنی آدمی که تمام بدنش فلج است ولی مغزش خیلی خوب کار می‌کند. این وضعیت موجب تحریک حس کنجکاوی مردم درباره هاوکینگ می‌شود.  رسانه‌ها هم یک طعمۀ خوب پیدا کرده‌اند و از او استفاده می‌کنند. او هم از رسانه‌ها استفاده می‌کند و از طریق حضور در رسانه‌ها کسب درآمد می‌کند.  استاد منصوری در خلال صحبتهایشان اشاره می کنند که  “هیچ” ی که هاوکینگ از آن در کتاب های خود صحبت کرده.”هیچ” و “عدم” به معنی فلسفی آن نیست بلکه “هیچ” فیزیکی است.. همان “خلاء فیزیکی” و یا “میدان هیچ” . البته من اصلا با دکتر منصوری استاد عزیزم در این رابطه موافق نیستم.

اتفاقا هاوکینگ همان “هیچ” و “عدم” فلسفی را مد نظر داشته است. او به صراحت از خدا و نبودن او و نبودن جهان آخرت صحبت می کند و خوب می داند که اینگونه مباحث چه اندازه حساسیت بر انگیزند و چه خوب می تواند سر رسانه های در حواشی چنین ادعاهایی سرگرم کند.  خوب ببینیم که این “هیچ فیزیکی” یا Vacuum Field یا Zero Field  که اولین بار هم انیشتین از آن نام برده است از دید فیزکدانان چیست؟

متاسفانه شاید درک کامل این مباحث برای عموم خوانندگان سخت و بغرنج باشد.ولی شاید دوستان نیز ترغیب شوند که مطالعات خود را در این زمینه افزایش داده و به دانش فیزیکی خود بیافزایند.همین نتیجه اگر برای این مطلب متصور باشد برای شخص من بسیار رضایتبخش و دوست داشتنی است.

 از دید فیزیک آیا می شود چیزی از هیچ چیز بوجود بیاید؟

 از دید بسیاری از مردم این عقیده پذیرفته شده است که چیزی نمی تواند از هیچ چیز بوجود آمده باشد. البته بسیاری از فیزیک دانان با این مسئله موافق نیستند.  از دید فیزیک دانها چیزهایی وجود دارند که می توانند از هیچ چیز بوجود آیند.   (البته در ادامه توضیح خواهیم داد که این هیچ چیزها حقیقتا هیچ چیز نیستند)  در فیزیک موضوعی مطرح می شود که آن را به نام تغییر و تحولات و نوسانات در خلاء کوانتومی نام گذاری کرده اند . quantum vacuum fluctuations.

علاوه بر این در فیزیک کوانتوم از ذراتی یاد می شود که به آنها ذرات مجازی Virtual Particles می گویند.

این ذرات مجازی ،زوجهایی از ذرات Particles و پاد ذراتAnti particles  هستند که در بازه های زمانی بسیار بسیار کوتاهی از درون دل فضای خالی Empty Space خارج شده و پا به صحنه وجود و هستی می گذارند.از نقطه نظر فیزیکی علت و دلیل به وجود آمدن این زوجهای ذره و پاد ذره معادلات اصل عدم قطعیت هایزنبرگ است.  لازم است کمی توضیح دهم.در زندگی روزمره ماو عالمی که ما به آن عادت داریم انرژی به طور غیر قابل تغییری فیکس شده و ثابت است.قوانین فیزیکی که ما در زندگی روزمره عادی و روزمره خود تجربه می کنیم همان قوانین فیزیک کلاسیک هستند.در قوانین فیزیک کلاسیک اصل پایستگی انرژی یک اصل اساسی و بنیادین و مقدس است.  در فیزیک کلاسیک انرژی نه بوجود می آید و نه از بین می رود بلکه فقط از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود.

ولی وقتیکه پا به قلمرو خیلی کوچک کوانتومی پا می گذارید دیگر این اصل همیشگی صحیح نمی باشد. در آنجا اصل عدم قطعیت هایزنبرگ ،یک اصل پذیرفته شده و سنگ بنای اساسی و مقدس است.در دنیای میکروسکوپی کوانتومی،انرژی می تواند از هیچ جاNowhere ، پدیدار شده و سپس ناپدید شود.این ظاهر شدن و ناپدید شدن انرژی در این عالم عجیب و غریب به صورتی خود بخودی و غیر قابل پیش بینی اتفاق می افتد.  اصل عدم قطعیت نتیجه عجیب دیگری نیز دارد و آن این است که ذرات Patricles می توانند در بازه زمانی بسیار کوتاهی ،به وجود بیاییند،حتی اگر  انرژی کافی نیز برای ایجاد آنها وجود نداشته باشد.؟؟!! در حقیقت این ذرات از عدم قطعیتی که در انرژی هست،بوجود می آیند. می توان برای راحت تر فهمین آن یک مثالی زد. آن ذرات به طور خلاصه انرژی که برای خلق شدنشان نیاز دارند را قرض می گیرند و سپس پس از گذشت مدت کوتاهی این قرض و بدهی خود را پس می دهند و مجددا ناپدید می شوند.این ذرات دائما در حال خلق شدن و ناپدید شدن هستند.چون این ذرات وجود و existence دائمی و ابدی ندارند،لذا به همین دلیل آنها را ذرات مجازی Virtual Particles می نامند.


جالب این است بدانیم این موضوع آثار و نتایج کاملا محسوسی را نیز تو لید می کند.نتایجی که حتی قابل اندازه گیری هستند.به عنوان مثال می توان به
Lamb shift و اثر کازیمیر Casimir Effect اشاره کرد.

اگر چه ما نمی توانیم این ذرات مجازی را ببینیم،ولی می دانیم که این ذرات مجازی واقعا در فضای خالی هستند.چرا؟ چون از فعالیت خوشان رد پایی قابل رد یابی به جای می گذارند. به عنوان مثال یکی از اثرات فوتونهای مجازی این است که انتقال و شیفت بسیار جزئی و کوچکی را در ترازهای انرژی اتمها بوجود می آورند.آنها تغییرات جزئی و ناچیزی نیز در گشتاور مغناطیسی الکترونها ایجاد می کنند.این تغییرات اگر چه خیلی جزئی هستند ولی در عین حال بسیار پر معنی هستند.فیزیک دانان موفق شده اند این تغییرات جزئی را با استفاده از روشها و تکنیکهای اسپکتروسکوپیک اندازه گیری کنند.

بله این ذرات مجازی آثار قابل اندازه گیری و قابل پیش بینی بروی سطوح انرژی اتمها دارند.این اثرها که انتظار می رود بسیار کوچک هستند در حد یک در میلیارد ولی با این وجود قابل اندازه گیری هستند. در سال ۱۹۵۳ دانشمندی به نام Willis Lamb حالت بر انگیخته شده اتم هیدروژن را اندازه گیری نمود.به همین دلیل این  جابجایی و  تغییردر تراز انرژی اتم  را Lamb Shift نامیده اند.اختلاف انرژی که توسط این اثر پیش بینی می شود آنقدر کوچک است که فقط به صورت یک انتقال Transition در فرکانسهای میکرو ویو خود را نشان می دهد.Willis Lamb به خاطر این کشف خود جایزه نوبل فیزیک را برنده شد و دریافت کرد .لذا آزمایشهای او عملا نشان داده و اثبات کردند که این ذرات مجازی واقعی وجود دارند .

این ذرات واقعا وجود دارند .این ذرات اصلا و ابدا به عنوان “نابهنجاری ” آنچه در فیزیک کوانتوم Anmolalies خوانده می شوند نیستند. فیزکدانان تا امروز به اشتباه تصور می کردند که فضای خالی واقعا خالی بوده و خلاء از هیچ ساخته شده است.فیزیکدانان امروزه اعتراف کرده اند که فضای خالی یا خلاء اصلا و ابدا “هیچ چیز”نیست. خلاء و هیچ از دید فیزیکی فضایی است که مملو و سرشار از این ذرات مجازی است. حقیقت این است که در فیزیک مدرن دیگر چیزی به نام “هیچ چیز” یا “عدم” وجود و معنی ندارد. حتی در خلاء مطلق Perfect Vacuum ،نیز زوجهایی از ذرات مجازی دائما خلق شده و نابود می شوند.وجود و خلقت این ذرات یک تصور و افسانه ریاضیاتی نیست.اگرچه که آنها دیده نمی شوند ولی آثار کاملا واقعی و ملموسی را بوجود آورده که نشان دهنده وجود و حضور آنهاست.

پس نتیجتا خلاء مطلق در فیزیک خود چیزی است که موجود است.حال می خواهید نام آن را میدان بگذارید یا آن را نتیجه اصل عدم قطعیت بدانید،باز وجود دارد و با “عدم” و “نیستی” مطلق کاملا متفاوت است.  ذرات مجازی اجبارا مجبور هستند که طول عمرهای کوتاهی داشته باشند.آنها نمایانگر و نشان دهنده یک افزایش در  انرژی جهان هستی هستند.اصل عدم قطعیت هایزنبرگ امکان حضور و پیدایش چنین ذراتی با طول عمر بسیار کوتاه را فراهم می آورد ولی اگر چنین ذراتی با طول عمر طولانی در جهان ما پدیدار شوند،آنگاه قانون اول ترمودینایک را نقض می کنند.  لذا برخی از فیزیکدانان به همین دلیل این امکان که عالم هستی و جهان ما از چینین افت و خیزها و نوسانهای کوانتومی آغاز شده باشد را رد می کنند چون نهایتا چنین فرضی قانون اول ترمودینامیک را نقض می کند.  ولی بد نیست بدانید برخی از فیزیکدانان برای حل چنین مشکلی هم راه حلی ارائه داده اند.به عنوان مثال می توان از ادوارد تریون Edward Tryon نام برد.

او اینگونه عنوان کرده بود که می توان کل عالم و جهان را یک افت و خیز عظیم Massive Quantum Fluctuation در نظر گرفت.خوب آنها برای اینکه چنین چیز عجیبی را مجاز بشمارند مجبور هستند فرض دیگری هم بکنند.  اینکه فرض کنیم مجموع انرژی موجود در جهان برابر صفر است.عجیب است نه؟ چگونه می توانیم تصور کنیم که مجموع انرژی جهان برابر صفر باشد؟

آنها برای رفع این ایراد اینگونه پاسخ می دهند که انرژی گرانشی را انرژی منفی تصور کنند. از دید آنها مواد موجود در عالم نشان دهنده انرژی مثبت عالم هستند و انرژی گرانشی آنها انرژی منفی عالم و در مجموع این دو انرژی مثبت و منفی صفر می شود.  جواب آقای استیون هاوکینگ اینگونه است:

چیزی در حدود ده میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون میلیون ذره در محدوده عالمی که ما می توانیم رویت کنیم وجود دارد.(یک ۱ با ۸۵ صفر بعد از آن) این همه ذره مادی از کجا آمده است؟  از نظر هاوکینگ تئوری مکانیک کوانتومی این اجازه را می دهد که ذرات مادی از درون انرژی به صورت زوجهای ذره و پاد ذره (ماده و ضد ماده) بوجود آیند.
خوب بلافاصله این سئوال پیش می آید که این همه انرژی از کجا آمده است؟

جواب هاوکینگ این است که خوب مجموع تمام انرژی عالم دقیقا برابر با صفر است.  او می گوید ماده موجود در عالم ما از انرژی مثبت ساخته شده .مواد موجود در عالم همه یکدیگر را به خاطر نیروی گرانشی به سمت یکدیگر جذب می کنند.وقتیکه دو تکه ماده در کنار هم قرار گرفته اند نسبت به زمانیکه از یکدیگر دور شده اند انرژی کمتری را دارا هستند.چرا؟  خوب معلوم است چون اگر شما بخواهید دو تکه مادی را از همدیگر دور کنید مجبورید تا انرژی صرف کنید و بر جاذبه بین آنها غلبه کنید.

بنابر این می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که میدان گرانشی دارای انرژی منفی است.  اگر بتوان اینگونه تصور کرد که جهان هستی تقریبا یکنواخت در فضا پخش شده باشد می توان نشان داد که انرژی منفی گرانشی دقیقا همه انرژی مثبت مادی را خنثی کرده باشد.لذا انرژی کل عالم در مجموع صفر می شود.فعلا سر شما را به توضیح بیشتر جزئیات فیزیکی چنین چیزی به درد نمی آورم. خلاصه مطلب این است که این دسته از فیزیکدانها ادعا می کنند که این افت و خیز هاو نوسانات  کوانتومی  به عنوان بذر اولیه برای تورم ناگهانی فضا- زمان در نظر گرفته شوند.از دید این نظریه ماده موجود در عالم به عنوان یک اثر جانبی از این تورم ناگهانی فضا-زمان تولید شده است. در نظریه نسبیت عام اینگونه عنوان می شود که فضا-زمان خود موجدی واقعی است.فضا-زمان از دید نسبیتی یک مفهوم انتزاعی و ذهنی نیست که در خارج از اذهان ما معنی نداشته باشد.فضا-زمان همچون تار و پودی همه هستی و عالم را فرا گرفته است. در واقع فضا-زمان یک صحنه نمایش و سن واقعی است که تئاتر ما و تمام رویدادهای عالم هستی بروی آن اتفاق افتاده و روی می دهند.

در نظریه نسبیت عام فضا-زمان می تواند خالی از هر ماده و تابش باشد و با وجود این خالی بودن باز دارای انرژی باشد.این انرژی به صورت خمش ها  و پیچ وتابهایی که در تار و پود و توری فضا-زمان خورده اند،ذخیره شده است.  فرض کنید شما بتوانید به اندازه لیلی پوتها در سرزمین گالیور کوچک شوید. نه این اندازه کافی نیست.فرض کنید بتوانید مثلا به اندازه یک الکترون کوچک شوید. بله اگر موفق شویم با استفاده از یک داروی جادویی خود را تا حد میکروسکوپیک کوچک کنیم و آنگاه به تماشای تار و پود فضا و زمان در آن ابعاد بنشینید،آنگاه تلاطم ها و افت و خیزهای اتفاقی و تصادفی random fluctuations تار و پود فضا زمان در تمام گستره یک فضا-زمان کلملا صاف،بدون شکل و خالی را  مشاهده خواهید کرد.  آنگاه مشاهده خواهید کرد که در یک حوزه مشخص و کوچک از این گستره برخی از این خم ها و انحناءها مثبت بوده و برخی منفی هستند. به این خم های و پیچهای کوچک پف یا کف فضا-زمان می گویند.مثل حبایهای بسیار بسیار ریز.

Spacetime Foams

هر کدام از این بازه ها و محدوده های ریز را حبابهای خلاء کاذب Bubbles of false vacuum می نامند. هر جایی که خم و پیچش مثبت است،یک حباب از خلاء کاذب بوجود می آید و بر طبق معادلات اینیشتین به شکل تورم خود را نمایان می کند. این حباب در طی مدت زمانی معادل ۱۰-۴۲ ثانیه تا اندازه یک پروتون بزرگ می شودو انرژی که در آن ذخیره شده است به اندازه کافی خواهد بود که تمام جرم مواد عالم هستی را تامین کند. خوب در این نظریه، چنین حبابهایی بدون هیچ ماده یا تابش یا میدان نیرویی و با حداکثر آنتروپی به بیرون انداخته می شوند.

تنها انرژی که آنها با خود حمل می کنند،انرژی است که بصورت خمش و پیچ و تابشان در آنها ذخیره شده است.به همین دلیل به آنها خلاء کاذب می گویند.با متورم شدن این حبابها انرژی آنها به شکل چشمگیری افزایش می یابد. در این نظریه چنین چیزی اصل پایستگی انرژی را نقض نمی کند.چرا؟ چون خلاء کاذب فشار منفی دارد.اگر معادلات انیشتین درست باشد؟! این چیزی است که از آن نتیجه گیری می شود.لذا حباب در حال تورم به خودی خود کار می کند. وقتیکه حباب جهان تورم یافت و منبسط شد نوعی از نیروی مقاومتی اصطکاکی نیز وارد ماجرا می شود که در آن انرژی به ذرات تبدیل می شود.پس از آن دما افت می کند و یک سری از شکست تقارنهای خودبخودی رخ می دهد.

(خیلی سخت شد .. نه؟ اگر نمی فهمید چه می گویند خیلی مهم نیست.. خودشان هم اعتراف کرده اند که نمی فهمند مکانیک کوانتوم چه می گوید..)  وقتیکه هسته این فعل و انفعالات خنک شده و به دمای زیر نقطه کوری Curie رسید،ساختار تصادفی و رندوم ذرات و نیروها خود را نشان می دهند و ظاهر می شوند.از اینجا به بعد تورم متوقف شده و همان انفجار بزرگ معروف BIG BANG آغاز می شود.رندوم بودن و تصادفی عمل کردن ذرات در دنیای ریز کوانتومی جزو ذات و اصل نظریه کوانتوم است.

از این به بعد دنیایی آغاز می شود که ما بیشتر با آن آشنایی داریم.نیروها و ذرات تولید شده از این به بعد دیگر کمتر تصادفی و رندوم عمل می کنند.از این به بعد عدم تقارنها جای خود را به تقارنهای آشنایی می دهند (مثل همان اصل های آشنای پایستگی انرژی و اندازه حرکت که در کتابهای درسی فیزیک خود خوانده ایم).
از این ذرات،اتمها و ملکولها و ستاره ها و سیاره ها و کهکشانها و خلاصه همه آن چیزی که امروز می بینیم ساخته شد.

بله تمام آن اتفاقاتی که در بالا خواندید و طبق گفته آقایون فیزیکدان اتفاق می افتد یک نظریه هست. دیدیم که این نظریه از “هیچ” یا “عدم” شروع نشد…  بله فرض اولیه این بود که فضا-زمانی باشد.پس این یک چیز که بود… یک وجود

فقط همین هم نبود .. فضا-زمانی باشد که افت و خیزهایی داشته باشد… پس با این افت و خیزها شد  دو چیز..دو وجود

ثالثا قوانینی مثل معادلات انیشتین باشد که می شود سه چیز … سه موجود

پس آقای استیون هاوکینگ شاید یک فیزکدان خوب باشد .. ولی فیلسوف آماتوری هست… این هیچ که ایشان فرمودید هیچ نبود … لا اقل سه چیز بود …

البته این فقط یک نظریه در رابطه با پیدایش عالم بود .این نظریه در کیهان شناسی به مدلTyron-type شهرت یافته است.

پس این نشان می دهد که حتما فضا و زمانی باید بوده باشد.فضا زمانی که سر شار از انرژی است.انرژی که به صورت تلاطم های رندم و اتفاقی بروز می کنند.پس جهان ما در دمای صفر مطلق و فضای کاملا خالی و خلاء مطلق نیز سرشار از انرژی است. این انرژی را انرژی نقطه صفر Zero Point Energy  می نامیم.

خواهش می کنم این واژه را به یاد بسپارید.اگر چنین چیزی درست باشد یعنی اینکه ما در دریای بیکرانی از انرژی غوطه وریم.بعدا در مطلب جداگانه در رابطه با این انرژی عظیم که از چشمهای ما دور افتاده صحبت خواهیم کرد و با یک ایده انقلابی و عجیب آشنا خواهیم شد. انقلابی که می تواند همه جنگهای ما را بر سر انرژی تمام کند. همه بیماریها را برطرف کند و دنیایی سرشار از نعمت و آزادی را نصیب ما کند.ما اگر بتوانیم روزی از این منبع بیکران انرژی استفاده کنیم می توانیم به بسیاری از آرزوهای خود جامه عمل بپوشانیم. اگر بتوانیم فضا را به گونه ای تغییر دهیم که نسبت فضای کوانتمی مادی به فضای غیر مادی در اطراف اشیاء و اجسام مورد نظر ما تغییر نمایند می توانیم به راحتی با استفاده از انرژی نقطه صفر نیروی لازم برای حرکت اجسام را به دست آوریم. این نیرو در محیط وجود دارد و نیازی به ایجاد آن نمی باشد. این نیرو نیرویی است که موجب حرکت نور – ستارگان – کهکشان ها – زمین  و ماه و حتی نیروهای هسته ای می باشد. تمامی نیروها و انرژی هایی که بشر تا کنون آنها را شناخته است به نوعی برانگیخته از این نیرو می باشند و انرژی نقطه صفر منشاء تمام انرژی های شناخته شده است.

این انرژی ، انرژی منظم کننده است یعنی وجود و تابش همیشگی آن به مواد باعث منظم شدن چرخه های آنان می شود. جهان هستی بدون وجود این انرژی دوام چندانی نخواهد داشت. در واقع این انرژی باعث می شود تا مواد همگی به انرژی تبدیل شوند بلکه تنها از حالتی به حالت دیگر تبدیل شوند و در طی این فرایندها انرژی های مورد نیاز آزاد شود. جالب تر اینکه این انرژی نامحدود استتوضیح بیشتر در رابطه با این انرژی و انقلابی که در زندگی ما انسانها می تواند ایجاد کند باید مطلبی جداگانه را بنویسم.پس فعلا بگذیرم و از موضوع اصلی خود دور نشویم اگر دیدم دوستان به این موضوع علاقه دارند ان شا الله مطلبی مجزا برای آن آماده خواهم کرد.

بله همانطور که گفتم این فقط یک نظریه در رابطه با پیدایش عالم بود .این نظریه در کیهان شناسی به مدل Tyron-type شهرت یافته است.  نظریات دیگری نیز در فیزیک و کیهان شناسی عنوان شده است که از ذکر آنها می گذرم ولی می توان در بخش نظرات در رابطه با آنها هم بحث کرد.

نتیجه گیری نهایی:

اجازه می خواهم تا در اینجا نقل قولی از یک دانشمند بزرگ مسلمان که را ذکر کنم.اینکار شاید به دوستان کمک کند که متوجه شوند همه دانشمندان دنیا ملحد نیستند و یا شعارهای کفر آمیز رسانه پسند نمی زنند. اصولا طیف بزرگی از دانشمندان علوم مختلف بر این باورند که انسان می تواند می تواند عوامل ظریف و پیچیده ای را در رابطه بین دنبال کردن حقیقت از طریق دین و دنبال کردن حقیقت از طریق علم درک نمایند. شاید بسیاری از آنها  مومنان واقعی و متدین دو آتشه نباشند ولی به هر حال این نکته را قبول دارند که انسان در جستجویی معنایی برای زندگی خود در این عالم است.  برونو گیدرونی Bruno Guiderdoni  از دانشمندان اختر فیزیک است و در موسسسه اخترفیزیک پاریس فعالیت می کند.


او می گوید:

“به گمان من علم و دین مکمل یکدیگرند.اسلام بر اهمیت معرفت در زندگی،به طور عام، و در زندگی به طور خاص،تاکید دارد..  در سنت اسلامی محدودیت وجود دارد،زیرا معرفتی که باید در جستجوی آن بود دانش سودمند است که برای کل بشریت سودمند باشد.به عبارت دیگر جستجوی معرفت از ارزشهای اخلاقی جدا نیست.. من به عنوان یک مسلمان در فعالیت علمی خود بسیار احساس راحتی می کنم،زیرا می توانم فعالیت پژوهشی خود را در جستجوی معرفت این جهانی تلقی کنم و آن را کاوش در غنا و زیبایی خلقت خداوند بدانم”


اصولا راز خلقت،هر چه باشد خارج از حیطه و گستره علم و فیزیک است.اگر بگوئیم جهان از “عدم” و در اثر “حرکت کوانتومی در خلاء کاذب” خلق شده است،تنها به استفاده ای در هم و برهم و نسنجیده از غبار و آینه روی آورده ایم.در واقع خود این تلقی یک تلقی میان تهی است که فاقد هر گونه پشتوانه نو بنیان تجربی است و تنها نتیجه ای را که به ذهن متبادر می کند این است که جهان وجود ندارد!!!!!  در واقع دانشمندانی امثال آقای استیون هاوکینگ که می گویند نیازی نیست که پای خدا را وسط بکشیم و دلیلی وجود ندارد که به دنبال قدرتی برتر در جهان هستی بگردیم،در واقع هر گونه توضیح ممکنی که در خارج از آموزه های محدود علم تقلیق گرا باشد را مردود کرده اند.

شاید لازم باشد تا فیزکدانان در اصول اساسی خود تجدید نظر کنند والا کماگان  در گل دست و پا خواهند زد.
چه کسی گفته است که ماده و انرژی نه بوجود می َآید و نه از بین می رود..بلکه فقط از حالتی به حالت دیگر تغییر شکل می دهد.؟؟

چرا باید این اصل را وحی مسلم و غیر قابل تغییر بدانید تا به چنین مشکلی دچار شوید؟

این اصل در دنیا به کار می اید .. می توان با آن ماشین ساخت.. به فضا رفت .. نیروگاه ساخت .. بمب اتم ترکاند..

همه این پیشرفتها هم مدیون فیزیک و علم تقلیل گراست. ولی اگر کسی به دنبال راز عالم و “حقیقت خاموش” است،مطمئن باشد که علم و فیزیک و ریاضی راهی به آن ندارند….

حقیقت این است که بر خلاف میل دوستان فیزیک دان ماده هم بوجود می آید و هم از بین می رود و البته از حالتی هم به حالت دیگر تغییر شکل می دهد.

بوجود می آورد و ایجاد می کند چون:

بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَی أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ

به وجود آورنده آسمان ها و زمین است، و هرگاه [ایجاد ]چیزی را اراده کند فقط به آن می گوید: باش پس بی درنگ به وجود می آید.

 


و نابود می کند و از بین می برد چون:

 

 لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

جز او معبودى نیست همه چیز هلاک پذیر است مگر ذات پاک او، حکم خاص اوست و به سوى او برمى گردید


منبع: سایت حقیقت خاموش

نویسنده: امین روستا پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد