کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی
کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی

منشاء و چیستی وزن در جهان کائنات

 

معروف و مسلّم است که اعمال انسان ها در قیامت بوسیلۀ یک میزان= ترازو، سنجیده می شوند. آیا این بیان یک واقعیت است؟ یعنی اعمال انسان «وزن» دارند؟ یا یک اصطلاح مجازی است؟   

 

پاسخ موجز و مختصر:آیه ها و احادیث این موضوع غیر قابل تأویل هستند و قطعاً یک امر واقعی را اعلام می کنند، آیه هائی از قرآن در این موضوع:

1- آیۀ 8 و 9 سورۀ اعراف: «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ- وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ».

2- آیۀ 47 سورۀ انبیاء: «وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً...».

3- آیۀ 102 و 103 سورۀ مؤمنون: «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ- وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ».

4- آیه های 6 تا 9 سورۀ قارعه: «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ- فَهُوَ فی‏ عیشَةٍ راضِیَةٍ- وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ- فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ».

حتی آیه هائی هستند که می گویند: عمل های انسانی گاهی به ظاهر خوب و نیکو لیکن از نظر وزن «پوک»= توخالی و کم وزن می شوند:

1- آیۀ 5 سورۀ مائده: «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ»: و هر کس بدون ایمان عمل کند عمل (نیک) او پوک می شود و او در آخرت از زیان کاران است.

2- آیۀ 88 سورۀ انعام: «وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ».

آیۀ 217 سورۀ بقره: «وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ».

و احادیث فراوان در این باره داریم.

پاسخ مشروح:در مباحثی که در این مجلدات به محور «تجسم عمل»[1] داشتیم به شرح رفت که انسان برای هر عملش انرژی مصرف می کند و انرژی های صادره از انسان در این جهان نمی مانند- زیرا که انسان دارای روح فطرت است- می روند به اشیاء بهشتی مبدل می شوند و یا به اجسام و اشیاء دوزخی.

بدیهی است این بحث (تجسم اعمال در بهشت یا دوزخ) به مرحلۀ پس از محشر مربوط است.

اما توزین و سنجش اعمال از (باصطلاح) مراسم محشر است. بنابراین در این جا دو پرسش مطرح می شود:

1- آیا اعمال انسان وزن دارند تا بوسیله یک ابزاری (ترازو) توزین شوند؟

2- آیا اعمال انسان ابتدا در محشر توزین می شوند سپس به بهشت یا دوزخ رفته و به اشیاء بهشتی یا دوزخی مبدل می شوند یا حقیقت مسئله طور دیگر است؟-؟

پاسخ پرسش اول:اولاً می گوئیم اعمال انسان وزن دارند. این سخن مبتنی است بر یک اصل مهم و بزرگ که بنده آن را اعلام کرده ام و عبارت است از اینکه: «غیر از خداوند متعال، هر چه در این کائنات هست یا ماده است و یا مادّی» و آنچه ارسطوئیان «مجردات» می نامند توهم و خیال است.

و نیز اصطلاح رایج در ادبیات نویسندگان که هر چه در دسترس حس نباشد را متافیزیک یا ماوراء الطبیعه می نامند، نمی تواند یک اصطلاح درست علمی بویژه فیزیکی باشد؛ هیچ چیزی با مصداق علمی متافیزیک یا ماوراء طبیعت وجود ندارد مگر وجود مقدس خداوند متعال.

هر چه در این کائنات هست (و وجود دارد) جسم است لیکن در خط نسبیت: جسم کثیف= جسم فشرده، و جسم لطیف= جسم بسیط. از فشرده ها تا بسیط ترین بسیط ها.

مراد از «آنچه هست» هست هائی هستند که در خارج از ذهن وجود دارند. و تنها «کلیّات» ذهنی هستند که نه ماده هستند و نه مادّی زیرا اساساً وجود خارجی ندارند و مصداق «هست» نیستند و صرفاً تصورات ذهنی می باشند.

با این حال کلیات ذهنی نیز بهنگام تصور شان در ذهن و برای حضورشان در ذهن، انرژی مصرف می کنند. باید دقت کرد که انسان می تواند انرژی خود را هم برای یک چیز موهوم و غیر موجود در خارج مصرف کند و هم می تواند برای تصور یک شیئ موجود در خارج مصرف کند، صرف کردن انرژی دلیل وجود واقعی آن چیز در خارج از ذهن نمی شود.

 

 

وزن: هر چه در این کائنات (کل عالَم مخلوقات) هست وزن دارد. حتی مهر، محبت، فکر، روح، جن، فرشته، غم و غصه. زیرا همانطور که در خلال مباحث این مجلدات[2] به شرح رفت، هیچ چیزی (غیر از خداوند) فارغ از مکان و زمان نیست؛ از آنجمله فرشته دارای ابعاد است خواه ابعاد ثابت یا متغیر؛ فرشته می آید و می رود و... اینهمه دلیل این است که وجودش مشمول زمان و مکان است؛ متغیر است، متحول است؛ حالات دارد و....

همچنین است مهر، محبت، عشق و...

و هر چیز زمانمند و مکانمند یا ماده (جسم فشرده) است و یا مادی (جسم بسیط).

و از این قبیل است انرژی که در تعریفش گفته اند:

انرژی= ماده بسیط.

ماده= انرژی فشرده.

هر دو در اصل و اساس شان یک واقعیت هستند و فرق شان در فشردگی و بساطت است.

الکتریسیته: در برخی مقالات آمده است: جریان الکتریکی زمانی به وجود می آید که ذرات باردار شروع به حرکت می کنند مثلاً الکترون ها در سیم منتقل شوند. اگر چه الکترون ها اندکی جرم دارند اما بدون توجه به وجود یا عدم وجود جریان، آن ها همیشه درون سیم وجود دارند و بنابراین جرم سیم تغییر نمی کند.[3]

درست است الکتریسته در حالت مذکور وزن ندارد، اما مراد از این وزن چیست؟ مراد آن وزن است که با معیارهای جرم توزین می شود. اما مگر وزن فقط منحصر است به توزین های جرمی. فرق میان وزن جرمی با وزن غیر جرمی همان فرق میان ماده و انرژی است.

با بیان دیگر: آنچه در علم فیزیک و در دایره و در دسترس فیزیک وزن نامیده می شود، در چیزی که جرم نداشته باشد یعنی فشردگی کافی را نداشته باشد، نیست. زیرا جرم الکترون در حدی نیست که با معیار های علم فیزیک توزین شود. اما این دلیل نمی شود که الکتریسته اساساً فاقد وزن باشد بل تنها فاقد نوعی از وزن است نه فاقد مطلق وزن.

وزن در الکتریسته همان است که کنتور برق آن را نشان می دهد. مگر قرار است همیشه سنجش ها و توزین ها با ترازو سنجیده شوند؟

حتی همچنین است حرارت و برودت، مهر و محبت، حبّ و بغض، عشق، نور و تاریکی.

امام سجاد علیه السلام در ضمن دعائی می گوید «سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ الظُّلْمَةِ وَ النُّور».[4] بر خلاف بینش ارسطوئیان که تاریکی را امر عدمی و «عدم النّور» می دانند، در حالی که در محتوای آسمان اول اصالت با تاریکی است که مسئله سر از مباحث «مادّه تاریک» و «انرژی تاریک» در می آورد.

اینکه تاریکی سنگین تر است یا روشنائی، خود بحث دیگر است و آنچه در بحث ما لازم است این است که هیچ چیزی در این کائنات فاقد وزن نیست همانطور که فارغ از زمان و مکان نیست.

مکان= ماده.

ماده- مکان= ماده- ابعاد= ماده- ماده.

و همچنین است مسئله دربارۀ شیئ مادی یعنی شیئ بسیط و بسیط تر.

زمان: زمان عین تغییر است اگر در جهان چیزی بنام تغییر وجود نداشت زمان هم وجود نداشت. و تغییر هم امکان ندارد مگر در ماده یا مادی.

چیستی وزن: وزن چیست؟ در مسائلی که به اشیاء کرۀ زمین مربوط است گفته می شود: وزن عبارت است از «نسبت میان شیئ با کشش گرانشی کرۀ زمین». اما وزن خود کرۀ زمین با کدام نسبت سنجیده می شود، همچنین وزن کل یک منظومه، یک کهکشان، و کل جهان.؟؟؟؟

امام سجاد (علیه السلام) در همان دعا می گوید: «سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ السَّمَاوَاتِ سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ الْأَرَضِینَ سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ». و در دعای 47 همین صحیفه می گوید: «رَبِّ صَلِّ عَلَیْهِمْ زِنَةَ عَرْشِکَ وَ مَا دُونَه‏»: خدایا بر محمد و آلش درود فرست بوزن عرش[5] خودت و بوزن آنچه پائین تر از عرش است. با این بیان اعلام می کند که کل کائنات دارای وزن است.

بلی: کل جهان؛ کل کائنات و مجموعۀ همۀ مخلوقات (هفت آسمان و آنچه در آن ها هست)[6] وزن دارد.

اشتباه بزرگ: اما آنچه در تعریف چیستی وزن گفته اند نادرست است. زیرا همانطور که در مقاله «اساسی ترین اصول در کیهان شناسی» توضیح داده ام اساساً آنچه جهان را مدیریت می کند قانون جاذبۀ نیوتن نیست، بل «قانون دافعه» است که جهان را اداره می کند.[7]

بدیهی است مطابق قانون جاذبه همۀ اشیاء روی کره زمین حتی اجزای خود کره زمین به مرکز آن جذب می شوند. در این صورت باید دربارۀ کل جهان نیز گفته شود که همۀ کرات، منظومه ها و کهکشان ها نیز به مرکز عالَم جذب می شوند. در حالی که مطابق «قانون گسترش جهان» همۀ کهکشان ها، منظومه ها از مرکز جهان فرار می کنند.

توجیه این فرار- فرار پرشتاب؛ شتابی که ذهن انسان از تصور آن ناتوان است- با انفجار بیگ بنگ، درست نیست؛ اولاً معادلۀ ریاضی میان آن نیروی جاذبه در مرکز عالم (که نیوتن فرض می کند) و میان نیروی انفجار بیگ بنگ، هرگز عملی نشده و نمی شود.

ثانیاً: نیروی انفجار بیگ بنگ باید به تدریج سرعتش را از دست بدهد و جهان بتدریج تسلیم نیروی جاذبۀ مرکزی گردد، در حالی که چنین چیزی حتی در عرصۀ «نظری» نیز قابل بررسی بل قابل تصور نیست؛ تا کی نیروی انفجار می تواند بر علیه نیروی جاذبۀ مفروض نیوتن، با این قدرت عمل کند!؟!

بیگ بنگ یک واقعیت است و بنده از قرآن و احادیث استخراج کردم حدود «000/750/668/13» سال از وقوع بیگ بنگ می گذرد- که متأسفانه غربی ها این رقم را سرقت کرده و بنام خودشان ثبت کردند- در این مدت بس طولانی چه چیزی از سرعت این «فرار» کاسته شده؟ کیهان شناسی غربی هیچ پاسخی به این پرسش اساسی، ندارند. اما مکتب ما می گوید «جهان می خورد و بزرگ می شود»: همواره از مرکز جهان بحکم «کن فیکون» ماده و انرژی ایجاد می شود و به اطراف پخش می گردد. درست مانند یک هندوانه که از زمین می خورد و بزرگ می شود با این فرق که جهان چیزی از خارج خودش نمی خورد بل تغذیه اش از مرکز خودش بوسیله ایجاد دائمی ماده و انرژی بحکم خداوند، است. این تغذیه جهان را به سرعت بزرگ می کند و همه چیز از مرکز جهان به اطرافش در حرکت سریع هستند.

این موضوع را در نوشته های دیگر شرح داده ام.

آیا «وزن» یک خیال محض است یا یک واقعیت: مطابق قانون نیوتن وزن هر چیز بالمثال بر می گردد به مرکز عالَم، در این صورت وزن کل عالَم با چه چیزی (گرچه در عرصۀ نظری) سنجیده می شود؟ آیا کل مجموعۀ جهان هستی وزن ندارد؟ در این صورت مسئلۀ وزن نه تنها در نسبیت جای نمی گیرد بل «نسبیت محض» می گردد و سر از خیال در می اورد و چیز موهوم می گردد در حالی که نسبیت انیشتین یک واقعیت است نه توهم. و این نکته هم خیلی دقیق و هم خیلی روشن است. زیرا بر اساس قانون جاذبه هیچ دوگانگی میان دو طرف سنجش وزن جهان، وجود ندارد بل فقط آنچه هست خود جهان است و بس و چیز دیگری نیست که با آن سنجیده شود.

اما بر اساس قانون دافعه وزن کل جهان یک چیز است و آن «نیروی ایجاد» یک چیز دیگر است و دوگانگی، میان دو طرف نسبیت و دو طرف سنجش وجود دارد.

چیستی وزن:بر اساس این اصل مکتبی وزن عبارت است از «نسبت میان اشیاء با نیروی دافعۀ ایجادی که از مرکز جهان فوران دارد و هر عضوی از جهان تابع این قانون کلی است». و قانون جاذبه نیوتن صرفاً یک خیال است.

 

برگردیم به اصل مطلب: اعمال در محشر سنجش و توزین می شوند:[8] از طرفی می گوئیم که انرژی های صادره از رفتارها و کردارها و حتی افکار انسان به محض صادر شدن، می روند اشیاء بهشت یا دوزخ را می سازند، و از جانب دیگر می گوئیم همان اعمال پیش از ورود انسان ها به بهشت یا دوزخ در محشر سنجیده می شوند؟

اگر این انرژی ها رفته اند اشیاء بهشت و دوزخ را ساخته اند، پس چیزی از آن ها نمانده تا در محشر به سنجش و توزین در آیند، این مسئله چگونه حل می گردد؟

شرح این موضوع نیازمند یک نگاه دیگر به «رابطۀ انسان با عملش و بالعکس: رابطه عمل با عاملش» است به شرح زیر:

اعمال انسان سه نوع اثر در سه جهت دارد:

1- آثار چگونگی اعمال در روح و روان انسان: از مسلّمات تجربی مردم در همۀ مقاطع تاریخ و نیز از مسلمات علوم انسانی و حتی برخی علوم تجربی است که چگونگی اعمال انسان در چگونگی روح و روان و شاکلۀ «شخصیت» او تأثیر تعیین کننده ای دارد.

2- آثار چگونگی اعمال در جسم و اندام های پیکر: چگونگی اعمال در جسم و اندام ها تأثیر مستقیم دارد، در تعامل میان جسم و روان، چگونگی روان و شاکلۀ شخصیت، در چگونگی جسم و اندام تأثیر عمیق دارد و بالعکس: یعنی این روند بطور شبیه به تصاعد هندسی بالا می رود، به شرح زیر:

اعمال نیک، روح و جان را رشد می دهد، این رشد روانی آثار مثبت در چگونگی حالت جسم و اندام ها دارد، چگونگی حالت جسمی از نو در چگونگی شاکلۀ روح آثار مثبت دارد، و همچنین دوباره شاکله جسمی بر شاکلۀ روحی تأثیرات مثبت می گذارد و این روند همچنان در تکامل روحی و جسمی انسان ادامه دارد و همواره در افزایش است. قرآن این موضوع را به کشتزاری تشبیه می کند که از یک دانه، دانه های فراوان حاصل می گردد و هر کدام از این دانه ها در کشت مجدد دانه های فراوان دیگر را می دهند: «مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فی‏ حَرْثِهِ».[9]

و نیز می فرماید: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً».[10]

و: «وَ یَزیدُ اللَّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدىً».[11]

دربارۀ اینکه عمل نیک برمی گردد و نیکی های دیگر را تقویت می کند، می فرماید: «وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ مَرَدًّا»:[12] باقیات صالحات هم در نزد خداوند نیکو است و هم از نظر برگشت آن (تأثیر گذاری در شاکلۀ انسان) خیر است.

این زیادت و افزایش، در تأثیرات و تأثرات خود عمل است و غیر از آن زیادت و افزایش است که خداوند از «فضل» خود در آخرت می افزاید: «فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ».[13]

و: «لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»[14] و...

این افزایش، فضل است اما آن افزایش تعاملی و «تأثیر و تأثری» یک افزایش تکوینی است.[15]

3- آثار عمل در ساختن اعیان[16] بهشت یا دوزخ.

پس عمل سه نوع اثر در سه جهت دارد؛ آنچه در محشر توزین و سنجیده می شود همان است که در جان و روان و شاکلۀ شخصیت انسان هست و این غیر از آن انرژی هائی است که به عرصه بهشت یا دوزخ می روند.

آنچه برای ساختن اعیان بهشتی یا دوزخی می رود، غیر از آن است که روح انسان با خود دارد هم در دنیا و هم در برزخ و هم در محشر.

بدیهی است که توزین و سنجش اعمال در محشر نه با ترازوی دو کفۀ معمولی که
می شناسیم است و نه با ترازوهای تک کفه ای الکترونیکی که مشاهده می کنیم. بل وسیله ای است که حالت ها را نیز می تواند توزین کند.

والعلم عندالله

 

 

نویسنده: علامه آیت الله مرتضی رضوی

[1]برای شرح بیشتر دربارۀ تجسم عمل رجوع کنید به «تبیین جهان و انسان» بخش معاد، و نیز رجوع کنید به «تجسم عمل یا تبدیل نیرو به ماده» در سایت بینش نو- www.binesheno.com

[2]و نیز در برخی دیگر از نوشته های این جانب.

[3]سایت برترین ها، 2/11/1392.

[4]بحار، ج 83 ص 227.

[5]در برخی از نوشته ها توضیح داده ام که یکی از معانی عرش، رویۀ بیرونی و انتهائی کائنات است.

[6]برای شرح هفت آسمان رجوع کنید به کتاب «تبیین جهان و انسان».

[7]دانشمندان در گذشته ایرادات اساسی بر قانون نیوتن گرفته بودند با کشفیات اخیر اساس آن ابطال گردید. رجوع کنید به مقاله «جاذبۀ نیوتن در بایگانی تاریخ» در سایت بینش نو- www.binesheno.com

[8]برای پاسخ به پرسش «محشر کجاست؟» رجوع کنید به کتاب «تبیین جهان و انسان» بخش معاد شناسی.

[9]آیۀ 20 سورۀ شوری.

[10]آیۀ 23 سورۀ شوری.

[11]آیۀ 76 سورۀ مریم.

[12]ادامه همان.

[13]آیۀ 173 سورۀ نساء.

[14]آیۀ 30 سورۀ فاطر.

[15]این افزایش تعاملی و تأثیر و تأثر تصاعدی، در اعمال بد نیز هست: «وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً» آیۀ 39 سورۀ فاطر.

[16]عرصۀ بهشت و دوزخ خلق شده و آماده هستند، اما اعیان شان بوسیله انرژی های صادره از انسان ها ساخته می شوند. رجوع کنید به کتاب «تبیین جهان و انسان» بخش معاد شناسی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد