کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی
کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی

حقیقت حیات، معراج پیامبر اعظم و نسبیت انیشتین

علامه آیت الله مرتضی رضوی

علامه آیت الله مرتضی رضوی به پرسش هایی درخصوص حقیقت حیات، سفر معراج پیامبر اعظم صلَّی الله علیه و آله و سلم و نسبت این سفر با قانون نسبیت انیشتین پاسخ می دهند: پرسش: حقیقت حیات و عامل حیات چیست؟ آیا علت فیزیولوژیک دارد؟ یا روح عامل اصلی حیات است؟ (آیه 154 سوره بقره و آیه 169 سوره آل عمران) از نظر حیات (سه نوع روح) جنیان چگونه اند؟ آیا حیات آنها وابسته به عوامل حیاتی (آب، هوا، تغذیه) و شرایط حیاتی (خاک، دمای مناسب و...) است؟  

 در آیه 45 سوره نور، منظور از خلقت تمام جنبندگان از آب چیست؟ آیا آب برای حیات لازم است ولی عامل آن نیست؟ و روح عامل حیات است؟ در صفحه 86 کتاب تبیین جهان و انسان بیان شده، این ذرات حیات بالقوه دارند (مانند دانه گندم) منظور از حیات ندارند اما حامل و منبع است، چیست؟

آیا در منابع اسلامی (قرآن و حدیث) سخنی در موضوع وجود حیات (اعم از سلولی تا موجود تکامل یافته مکلف و...) فرا زمینی، در محتوای آسمان اول یا جهان ما موجود است؟

پاسخ: 1- می دانید که همۀ دانشمندان در این که حیات چیست؟ (چیستی حیات) باصطلاح گیر کرده اند و کسی پاسخ علمی ندارد. و قرآن و اهل بیت(ع) می گویند «اساساً چیستی حیات» خارج از موضوع علم است. زیرا حیات یک «پدیدۀ قضائی» است و آن چه موضوع علم است اشیاء و «شیئ قَدَری» است. این مسئله را در کتاب «دو دست خدا» در سایت بینش نو توضیح داده ام. آیه ها را نیز در آن جا بحث کرده ام.

2- فرشتگان از آن سه روح، روح غریزه را ندارند، تنها روح نباتی (روح رشد) و روح فطرت را دارند. یا دو روح به جای دو روح مذکور. یا بگوئید: دو روح شبیه دو روح نباتی و فطرت. اما جن ها هر سه روح را دارند و ابلیس هم از آنان است.

3- شرایط حیاتی (خاک، دمای مناسب و...)، شرایط حضور حیات در مادّه هستند نه خود حیات و چیستی حیات.

4- در آیه 45 سورۀ نور، روشن است که موضوع بحث «خلقت جنبندگان است نه چگونگی چیزی که «حیات» نامیده می شود، همین را نیز در «تبیین جهان و انسان» بخش «انسان شناسی اول» شرح داده ام.

5- ذرات عالم ذر، که به دانه گندم تشبیه شده و دارای حیات بالقوه دانسته شده اند، یعنی بالقوه حیات دارند و سپس به فعلیت می رسند.

6- در پاسخ پرسش شماره سوم عرض کردم که حیات و حتی موجود عاقلِ مکلف، تنها به کرۀ زمین منحصر نیست و چنین احتمالی نه فقط از نظر قرآن و حدیث، بل از نظر علوم تجربی نیز احتمال بسیار ضعیفی بل صفر است. و حدیث امام باقر(ع) را نیز در آن کتاب آورده ام که خداوند هزاران آدم آفریده و نوع شما در آخر آن ها است.

پرسش : فرموده اید: سفر معراج پیامبر(ص)، سفر در زمان (آینده) بوده یا در مکان (گذشتگان)؟ یا سفر در مکان و زمان گذشته؟


پاسخ: 1- تحت تأثیر فیلم های خیالی غربیان قرار نگیرید. سفر به گذشتۀ زمان، و نیز به آینده زمان،  خیالی بیش نیست. و سفر معراج یک سیر زمانی و مکانی (با هم) بوده است در واقعیات موجود در همان وقت معراج،. یک سفر واقعی، جسمی و کاملاً مانند هر سفر به هر جای دیگر. با این فرق که در زمانی کوتاه انجام یافته است. و این از مصادیق بزرگ «معجزه» است و پذیرش آن «تعبدی» است نه بر اساس علوم تجربی.

و خنده دار این است برخی ها می خواهند آن را با قانون نسبیت اینشتین، محاسبه کنند که اتفاقاً کاملاً بر عکس است. آن قانون می گوید: «اگر کسی مثلاً 13 دقیقه در فضا با سرعت نور- یا بالاتر از سرعت نور- حرکت کند، سپس به زمین برگردد، خواهد دید که صدها هزار سال بر زمینیان گذشته است». در حالی که آن همه سفر طولانی که پیامبر(ص) داشت وقتی به خانه برگشت، هنوز حلقه رزۀ درب خانه که موقع رفتنش تکان خورده بوده، تکانش پایان نیافته بود.

نکته بل اصل مهم این است که سفر معراج و احادیث مربوط به آن، «اصل نسبیت» انیشتین را کاملاً تایید می کنند، بل بر اساس همان نسبیت، مبتنی هستند. اما نه بر اساس همین فرمول. باید متخصصین این رشته بیان و تبیین کنند فرمول دیگری بر اساس همان نسبیت، زیرا نسبیت، یک قانون یک سویه نیست که فقط در یک جهت کار کند، بی تردید در جهت عکس نیز کاربرد دارد. و معنای «نسبیت» همین است.

درست است ریاضیات و محاسبات ریاضی همیشه یکسویه است اما اگر این قانون، قانون است و جهان شمول و همه چیز شمول، پس باید برای همان ریاضیات نیز در همان روند یکسویگی اش، بستر دیگری نیز باشد. اگر همه چیز جهان مشمول نسبیت است پس بستر ریاضیات (توجه: بستر ریاضیات نه خود ریاضیات) نیز باید مشمول آن باشد.

پرسش : فرموده اید: لطفاً تعریفی از علم بفرمایید. آیا تقسیم آن به چهار دسته، علوم عقلی، علوم نقلی، علوم تجربی، علوم شهودی درست است؟ آیا می توان به عقل و نقل بسنده کرد و به دنبال علوم تجربی نرفت؟ جایگاه علوم تجربی در مکتب ثقلین کجاست؟

پاسخ: تقسیم علوم به علوم تجربی و علوم انسانی درست است. امّا چیزی بنام شهود، از مزخرفات است که در نظر اسلام «کهانت» است و کاهن، کافر است. رجوع کنید: مقالۀ «معجزه، کرامت و کهانت» در سایت بینش نو.

مرتاضان هندی هزاران سال پیش به شهود پرداختند و همین طور بومیان امریکا و اسمش را عرفان گذاشتند. به هیچ علمی هم نرسیدند. هندیان پیش از پیدایش تمدن ها در آن دوران اولیۀ بشر به «همه چیز خدائی» رسیدند، عارف ما تازه به آن می رسد. و خیره سرانه افتخار هم می کند و عوام الناس هم گمان می کنند آقا به مقامات رسیده است.

اصطلاح عقل و نقل را ارسطوئیان، ایجاد کرده اند. به نظر این بی خردان، قرآن و حدیث نه کاری با عقل دارد و نه پیام های معقول دارند.

در برخی از نوشته ها روشن کرده ام که: آن چه در ارسطوئیات به کار نرفته، عقل است. همه اش و اصل و اساسش بر «فرض» مبتنی است و هرچه بر این مبنای فرضی پیش رفته همگی فرض های خیالی است.

 

با تشکر

مرتضی رضوی

پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ، مدتی قبل از هجرت به معراج رفته است. خداوند برای نشان دادن چگونگی آسمان‌ها و مشاهده عجایب جهان خلقت، پیامبرش را عروج داده بود.[1] معراج یکی از عقاید مسلم و ضروری عموم مسلمانان است، و به اصطلاح یک باور «اجتماعی» است که همة امّت به آن معتقدند.

مسألة معراج نص صریح قرآن است[2] و آن قدر احادیث زیاد و به اصطلاح «متواتر» در مورد اصل معراج و جزئیات آن وارد شده است که به قول مرحوم علامة مجلسی «اگر همه آنها جمع شود یک کتاب بزرگی می‌شود».[3] معلوم است که معنای «کتاب بزرگ» که نویسنده کتاب بحارالانوار بیان نموده، چیست. باز همو می‌گوید: «گمان نمی‌کنم در مورد هیچ کدام از اصول مذهب[4] به اندازة معراج حدیث وارد شده باشد.»[5]

در اینجا نه از اصل معراج بحث خواهیم کرد و نه از اثبات یا محتوا و ره‌آورد این سفر آسمانی. این مسائل مهم را به فصل‌های آینده یعنی «معاد» و «جهان شناسی (2)» وا می‌گذاریم.[6] آنچه که در اینجا به موضوع سخن ما مربوط می‌شود «قسمت‌های مکانی» این مسافرت است. نتیجة مشخص شدن مسیر این سفر به وسیلة احادیث زیادی که وارد شده است، ترسیمی از شکل جهان است. یعنی تصویر جهان یکی از ثمرات و پیام‌های احادیث معراج است.

خلاصه شمارش منزل‌هایی که در این سفر طی شده است به قرار زیر می‌باشد:

مبدأ مسافرت: مکّه ـ منزل اوّل: بیت المقدس ـ منزل دوم: آسمان اول ـ منزل سوم: آسمان دوم ـ منزل چهارم: آسمان سوم ـ منزل پنجم: آسمان چهارم ـ منزل ششم: آسمان پنجم ـ منزل هفتم: آسمان ششم ـ منزل هشتم: آسمان هفتم کنار سدرة المنتهی.[7] یعنی در این سفر تا انتهای جهان رفته است و آسمان هفتم انتهای جهان است. بنابراین آن عده از محققین ما (یا بعضی از مفسرین ما) که هفت آسمان را در اطراف کرة‌زمین ترسیم می‌کنند، و یا عده‌ای از علمای ما که هفت آسمان را در درون منظومة شمسی تصویر می‌کنند، و یا طرفداران فلسفة ارسطویی که سخن از نُه فلک می‌زنند و عده‌ای از آنها نُه فلک را معادل هفت آسمان فرض می‌کنند، باید در نظریة‌شان تجدید نظر کنند.

و همچنین: احادیث معراج دقیقاً و مشروحاً مشخص می‌کنند که آسمان‌ها چیزهای صرفاً فرضی نیستند، بلکه واقعیت هستند و هر کدام از آنها عالَم و جهانی با مخلوقات مخصوص به خود می‌باشد.

توضیح مشروح‌تر این مسائل در فصل آینده خواهد آمد. ان شاء الله.



[1]. امام سجّاد «ع» فرمود: لیریه ملکوت السموات و ما فیها من عجائب صنعه و بدائع خلقه... بحار ج 18 ص 347.

[2]. سبحان الّذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الأقصی... ـ و لقد رآه نزلة اخری ـ عند سدرة المنتهی. ـ آیة اوّل سورة اسری، و آیه‌های 12 و 13 سورة نجم.

[3]. بحار ج 18 ص 291.

[4]. مراد علاّمه از «اصول مذهب» همان «اصول دین» است. زیرا تقسیم «اصول» به اصول دین و مذهب و اصطلاح اصول مذهب به معنای عدل و امامت، چیزی است که بعدها رواج یافته و ظاهر «اصطلاح» بخود گرفته است. و نیز سیاق عبارت و کلام علاّمه نشان می‌دهد که منظورش اصول دین است.

[5]. بحار: ج 18 ص 289.

[6]. برای این بحث بهتر است که دوباره به شکل نمادینی که در صفحه‌های قبل برای نشان دادن ترسیمی از جهان، نقاشی شده است، نگاه کنید.

[7]. برای پرهیز از پیچیده شدن بحث از موضوع «سدرة المنتهی» فعلاً صرف نظر می‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد