کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی
کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی

در آفرینش جهان اصالت با تاریکی است یا روشنایی!

آیا در آفرینش جهان اصالت با تاریکی است یا با روشنائی؟-؟ دو واژۀ لیل و نهار در متن حدود 50 آیه از قرآن، در کنار هم و در تقابل هم آمده اند که در همۀ آنها لیل پیش از نهار ذکر شده است. معلّم قرآن (امام سجاد علیه السلام) نیز لیل را بر نهار مقدم می دارد.زیرا اصل در آفرینش جهانِ کیهانی با تاریکی است؛ بخش های نورانی و روشن جهان نسبت به بخش های تاریک آن، خیلی اندک است. و تاریکی مادر روشنائی است؛ هر روشنائی از یک شیئ تاریک پدید می آید.  

 

مثال دمِ دستی آن هیزم و ذغال است و همچنین نفت و سنگ چخماق. و مثال دور دستی آن خورشید و خورشیدها هستند که هر کدام مانند اخگری از ذغال، در یک انفجار بزرگ، پدید آمده اند.

اکثریت جهان کیهانی نیز تاریک و تاریکی است.

در این جا دو مبحث پر اهمیت هست که لازم است دربارۀ شان بحث شود گرچه به صورت اشاره باشد:

1- ایجاد: پیشتر در پاسخ سوال بزرگ «خداوند آن پدیدۀ اولیۀ جهان کائنات را از چه چیز آفرید؟» گفته شد که: خداوند آن را نه از چیزی آفریده و نه از عدم، بل آن را ایجاد کرده است. و اساساً آن پدیدۀ اولیه خلق نشده بل ایجاد شده است. زیرا خدا دو نوع کار و فعل دارد:

الف: کار امری- فعل امری- که با «کن فیکون» است: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون»[1]. در این فعل، جائی برای حرف «از» نیست.

ب: کار خلقی- فعل خلقی- که عبارت است از آفریدن چیزی از چیز دیگر. در این فعل است که حرف «از» جای دارد و هر چیزی باید «از» چیز دیگر پدید آید.

انسان می تواند کارهائی از نوع دوم کار خدا، بکند و چیزی دیگر خلق کند که فرمود: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»[2] و انسان را با وصف خالق موصوف کرد. اما نوع اول که «امر» است فقط در انحصار خداوند است.

اکنون مسئله این است: آیا آن پدیدۀ اولیه که ایجاد شد، تاریک بود یا نورانی؟-؟ درحدیث آمده که آن یک شیئ کوچک (مثلاً به بزرگی یک نخود) اما نورانی با نور شدید سبز، بود[3]. پس بنابراین آیا در مرحلۀ ایجاد، روشنائی بر تاریکی مقدم بوده؟ با توجه به جهان کیهان که مشهود است، و با توجه به قانون و تقدیر- قَدَر ریزی- الهی، که امروز مشاهده
می کنیم، پوستۀ آن روشن با نور شدید سبز، بوده، لیکن درون آن نیز تاریک بوده است. همان طور که هر چیز نیّر و نورانی چنین است، حتی خورشید ما که مرکز آن تاریکتر و به تدریج به سوی بیرونش روشنتر می شود. و همین طور است هر آتش دیگر. و همچنین است لامپی که بالای سرتان روشن است که از اتصال دو سیسم حاصل می شود که هر کدام در جای خود نور ندارند.

جهان بس بزرگ و پهناور کنونی به تدریج با بزرگ شدن آن نخود اولیه، در درون آن به وجود آمده است. درونی که در آن، اصل با تاریکی است.

یک مسافرت خیالی: امروز هم همچنان است؛ یک سفر خیالی از مرکز جهان کیهانی شروع کنید، از آن همه میلیاردها کهکشان عبور کنید تا برسید به پایان جهان کیهانی که آسمان اول است. این آسمان اول که خود یک کره است و همۀ کهکشان ها را درون خود دارد. خودش نیز درون یک کرۀ بس بزرگ دیگر قرار دارد بنام آسمان دوم و همچنین تا برسید به آسمان هفتم.

در این سفر خیالی وقتی که به آسمان اول می رسید خواهید دید که مسئلۀ تاریکی و نور معکوس می گردد؛ یعنی در ساختمان و سازمان آن آسمان، غلبه با نور است، اصالت با روشنائی است. این غلبه و اصالت در آسمان های بعدی شدت می یابد. هر آسمانی روشنتر و نورانی تر از آسمان پائین خود است. و آسمان هفتم که زمانی به بزرگی نخود بوده و دارای نور شدید سبز، امروز هم با آنهمه عظمت و بزرگی که دارد بس نورانی با نور شدید سبز، است.

پیشتر، جهان کائنات را به یک درخت تشبیه کردیم که یک مغز دارد و هفت قشر که حلقه وار، و تودر تو، هستند. قسمت مغز آن که محتوای حلقۀ اول است، خام ترین بخش آن است، و حلقۀ اول نسبت به مغز، متکاملتر، و همچنین حلقۀ دوم نسبت به حلقۀ اول، تا برسد به حلقۀ هفتم که متکاملترین و اکملترین آنها است.

منظومۀ ما و همۀ کهکشان ها، همگی در این قسمت مغز قرار دارند.

بنابراین، موضوع تاریکی و روشنی در «کلّ کائنات»، باید در دو محور لحاظ گردد:

الف: جهان کیهانی: یعنی محتوای آسمان اول (قسمت مغز جهان) که عبارت است از مجموعۀ کهکشان ها و فضاهای خلال آنها؛ در این بخش غلبه و اصالت با تاریکی است.

ب: جهانِ آسمان ها: در این بخش، غلبه با روشنائی است تا به رسد به آسمان هفتم که خبری از تاریکی در آن نیست.

مثال: نتیجۀ بحث بالا با یک مثال، بهتر روشن می شود؛ دربارۀ خورشید گفته شد هر چه از سطح بیرونی به هستۀ مرکزی آن نزدیک تر می شود از شدت روشنی آن کاسته می شود. اکنون کل کائنات- هفت آسمان و محتوای شان- را یکجا به نظر بیاورید و آن را به خورشید تشبیه کنید؛ هر چه از سطح بیرونی آسمان هفتم به طرف مرکز کل کائنات (که عبارت باشد از مجموعۀ کل کهکشان ها) نزدیک می شوید تاریکتر می گردد: آسمان هفتم با شدیدترین نور، آسمان ششم با نسبتی کمتر از آن، پنجم کمتر از ششم، و… تا برسد به مرکز کائنات که اصالت و کثرت، در آن با تاریکی است.

از هستۀ مرکزی جهان تا به آخر آسمان هفتم، همه چیز به کمال می رود؛ از ظلمت به نور می رود.

این سطرها که نوشتم یک سرایش بی مبنا و بی دلیل و بدون استدلال نیست، صدها آیه و حدیث این هستی شناسی را به ما بیان و تبیین می کنند که بخشی از آنها را در کتاب «تبیین جهان و انسان» آورده ام و در این جا تکرار نمی کنم.

ایجاد دائمی: خداوند قادر، که نه فقط به «خلق» بل به «ایجاد» نیز قادر است، علاوه بر ایجاد آن پدیدۀ اولیۀ جهان هستی، همیشه «موجِد» و ایجاد کننده است و ایجاد می کند. به شرح زیر:

گسترش جهان: امروز از مسلّمات است که جهان در حال گسترش است. قرآن نیز
می فرماید: «وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ»[4]، دانشمندان غربی به این توسعه و گسترش سریع جهان کیهانی، دست یافته اند لیکن در چون و چرائی آن مانده اند. آن را «انبساط جهان» نامیده اند. در حالی که مسئله، مسئلۀ انبساط نیست، بل بر مواد جهان افزوده می شود و باصطلاح جهان می خورد و بزرگ می شود. مانند هندوانه که از خاک تغذیه می کند و بزرگ می شود. با این فرق که هندوانه از خارج از وجود خود تغذیه می کند، لیکن تغذیۀ جهان از مرکز خودش است؛ با همان اَمرِ «کن فیکون» مقرر شده که دائماً از مرکز جهان، ماده و انرژی ایجاد شود و کل کائنات را تغذیه کند.

پس از آن که جزوه های تدریس و نیز کتاب «تبیین جهان و انسان» را (که اصول کیهان شناسی را از قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام استخراج کرده و) به دانشگاه های متعدد غربی فرستادیم، غربی ها که اباً عن جدٍّ سارق علوم دیگران بودند، برخی از اصول مذکور را یک به یک سرقت کرده و به نام خود اعلام کردند، از آن جمله اصطلاحی به نام «میدان هیچ»[5] درست کردند و گفتند کشف کردیم که در آن میدان دائماً ماده و انرژی تولید می شود. در حالی که با اصول و بینش آنان، چنین چیزی به هیچوجه قابل توجیه و تشریح نیست. کسی می تواند به این میدان معتقد باشد که به «کن فیکون» اعتقاد داشته باشد. و نیز چنین ادعائی با اصول کیهان شناسی خودشان سازگار نیست.

به هر صورت (غربیان را بگذاریم و برویم این سرقت های شان را در مقالات و کتاب ها بویژه مقالۀ «اصول اساسی کیهان شناسی» و کتاب «قرآن و نظام رشته ای جهان» توضیح داده ام) این مواد و انرژی ها که دائماً از مرکز جهان ایجاد شده و به اطراف می روند، تاریک و بی نور هستند.

پس، در بخش مغز جهان- یعنی در محتوای آسمان اول که مجموعۀ کهکشان ها و فضاهای خلال آنها است- غلبه و اصالت با تاریکی است و لذا امام سجاد علیه السلام مانند قرآن، لیل را بر نهار مقدم می دارد.

این موضوع یک معجزۀ علمی است[6] حتی دربارۀ روز و شب کرۀ زمین ما، زیرا انسان ها با طبیعت خودشان همیشه روز را بر شب مقدم می دارند. حتی در امروز که علم پیشرفت کرده است، آغاز شبانه روز را از طلوع خورشید در جانب اقیانوس آرام و ژاپن، اولِ یک «شبانه روز» قرار داده اند و پایان آن را نیز در پایان شب در همان نقطه می دانند، یعنی دقیقاً بر عکس آنچه قرآن و امام سجاد علیه السلام می گویند. تاریخ دعوت ها، اسناد و مدارک را نیز با ساعت های این «شبانه روز» تعیین می کنند، و اتفاقاً خود اصطلاح «شبانه روز»؛ همین نگرشِ مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام مطابقت دارد، و مطابق تقویم رایج امروزی باید اصطلاح «روزانه شب» به کار می رفت. در این موضوع نیز سطحی نگری، بر علم و دانش غلبه کرده است. و تقویم امروزی، غلط و عوامانه است.

قانون زندگی: از نظر ماهیت زندگی، باز باید شب بر روز مقدم داشته شود. زیرا معمولاً و مطابق طبع بشری، برنامۀ هر روز در شب تنظیم و برنامه ریزی می شود؛ هر فردی در شب فکر می کند که فردا باید چه کار کند.

و احکام اسلام- از طهارت تا دیات- هر جا که به شب و روز مربوط است، بر اساس تقدم شب تنظیم شده است. مثلاً «شب جمعه» شبی است که فردایش جمعه است.

تاریکی و روشنائی هر دو ماده و مادی هستند: تا این اواخر که علم فیزیک خیلی از مسائل را حل کرد، ارسطوئیان، «نور» را باصطلاح خودشان «مجرّد» می دانستند؛ یعنی چیزی که نه ماده است و نه مادّی. تاریکی را نیز «عدم» می دانستند نه «وجود»؛ می گفتند تاریکی «عدم النّور» است.

اما امام سجاد علیه السلام نه فقط در این دعا و موارد دیگر از دعاهای صحیفه، در دعای دیگر نیز می گوید: «سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ الظُّلْمَةِ وَ النُّور»[7]: پاک و منزّهی تو، وزن تاریکی و نور را می دانی. یعنی تاریکی نه تنها وجود است بل وزن هم دارد، همان طور نور. و در این سخن نیز می بینیم که ظلمت را قبل از نور آورده است. و این بحث می رود به موضوع «مادۀ تاریک و انرژی تاریک» که از ره آوردهای جدید علوم است.

هر از گاهی در جهان، غلبه با نور می شود: از لحظه ای که آن پدیدۀ اولیۀ کائنات، ایجاد شد، شش حادثۀ عظیم- و بقول قرآن؛ نبأ عظیم- رخ داده است؛ در هر 18،250،000،000 سال (با سال های زمینی ما) یک بار محتوای آسمان اول منفجر شده، کرات، منظومه ها و کهکشان های آن بر سر همدیگر کوبیده و همگی به گاز و مذاب، تبدیل شده اند. در آن حالت، نور تا حدودی بر ظلمت غلبه پیدا کرده و همۀ آن جهان عظیمِ گاز و مذاب، به رنگ «گلگون» و «ارغوانی» گشته است.

قرآن و احادیث این حادثه عظیم را «نفخۀ اول»، «صور اول»، «نبأ عظیم» می نامند، از نو در اثر یک انفجار دیگر، باز کهکشان ها و منظومه های جدید تشکیل شده اند، و باز غلبه با ظلمت شده است. و این انفجارهای دوم را «نفخۀ دوم»، «صور دوم» می نامند.

و دست اندرکاران فیزیک و کیهان شناسی، تنها به آخرین انفجار، دسترسی علمی دارند، و از انفجارهای قبلی اطلاعی ندارند، زیرا چنین دسترسی برای شان ممکن نیست. تنها یک «بیگ بنگ» را می شناسند[8] که وضعیت کنونی جهان را به وجود آورده است. بر این اساس می گویند که در آغاز، نور در جهان بیشتر و شدیدتر بوده است و به تدریج به کاهش رفته است.

این سخن آنان درست است، اما چنین وضعیتی فقط شش بار آنهم در اثر انفجار عظیم، بوده است. و می توان آن غلبۀ نور را «غلبۀ موقت» نامید. و الاّ در جریان عمر جهان، غلبه با تاریکی بوده و هست.

یکی دیگر از این حادثه ها، در پیش روی جهان قرار دارد و فرا خواهد رسید که آن را با نام «قیامت» نامیده و منتظرش هستیم، یک انفجار عظیم «نبأ عظیم» نظام کنونی کهکشان ها را در هم خواهد ریخت، و نتیجه اش دو چیز خواهد بود:

1- یک قشر دیگر از گازها و مواد همان عالَم گاز و مذاب، جدا شده و یک آسمان جدید در زیر آسمان پائین امروزی به وجود خواهد آمد و تعداد آسمان ها به هشت خواهد رسید: «یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ»[9].

2- در آن انفجار، رنگ آن عالَم گاز و مذاب، ارغوانی و گلگون خواهد بود: «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ»[10]. آسمان جدید جدا شده و رنگ محتوایش همچون روغن مذاب گلگون می شود. اما به دنبال آن، نفخۀ دوم انفجار دومی خواهد آمد و آن عالَم گاز و مذاب را از نو به صورت کهکشان ها و منظومه ها در خواهد آورد. همان طور که این حادثه ها را شش بار که هر کدام دو انفجار داشتند، قبلاً از سرگذرانیده است و غربیان تنها آخرین آن ها را شناسائی کرده و «بیگ بنگ» یا «مهبانگ» نامیده اند.

شرح بیشتر این مباحث در کتاب های «تبیین جهان و انسان» و «قرآن و نظام رشته ای جهان» و «با دانشجویان فیزیک و کیهان شناسی».

قوت و قدرت: این هر دو لفظ در این دعا به یک معنی واحد به کار رفته اند؛ قوت خداوند همان قدرت اوست. این توضیح را به این جهت آوردم که مانند صدرویان دچار اشتباه بزرگ و انحراف در خدا شناسی نشویم، به شرح زیر:

یک اصطلاح داریم که می گوئیم «بالقوّه» و «بالفعل»؛ یک جنین بالقوه یک انسان بالغ است، نه بالفعل. یک هستۀ زرد آلو بالقوه یک درخت است.

ملاصدرا و پیروانش بحث کرده اند که «آیا قدرت خداوند بالقوّه است یا بالفعل؟» سپس نتیجه گرفته اند که- نعوذ بالله- خداوند «بالفعل محض» است.

اینان توجه نکرده اند که این اصطلاح و کاربرد آن، فقط به مخلوقات منحصر است و شامل خداوند نمی شود؛ خداوند نه بالقوّه است و نه بالفعل، بل خالق هر دو است و «کَیْفَ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ»[11]: چگونه قانونی که خدا آن را آفریده، بر می گردد و شامل خود خدا می شود!؟! صدرویان به حدّی کوتاه بین هستند که همیشه قوانین مخلوقات را به خداوند شمول می دهند.

یُولِجُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِی صَاحِبِهِ: هر یک از شب و روز را در دیگری «فرو می کند».

لغت: اولج ایلاجاً: اَدخله: فرو کرد آن را.

تحول و تغییر شب و روز، به طور ناگهانی و همه جانبه نیست، ابتدا نقطه ای از افق روشن می شود و شب را می شکافد. نور بر تاریکی فرو می رود و آن را می شکافد. و لذا به آن وقت، «فجر= شکاف» گفته می شود. و همچنین است در آغاز شب. اگر هنگام غروب در هواپیما باشید و جهت حرکت هواپیما شمال- جنوب، باشد مشاهده می کنید که در یک سمت تان شب بر روز نفوذ کرده و داخل شده است، فرو رفته است. و سمت دیگرتان هنوز روز است.

بتقدیر منه: بر اساس یک قَدَر ریزی، فرمول ها و قوانین مشخص طبیعی، و دقیق و قابل محاسبه که انسان ها آن را با فصل های چهارگانه و ماه ها، روزها، ساعت ها، دقیقه ها و ثانیه ها، محاسبه کرده اند.

بتقدیر منه للعباد: این تقدیر در جهت منافع بندگان است «فِیمَا یَغْذُوهُمْ بِه» در آنچه که خداوند بندگان را با آن تغذیه می کند. و «یُنْشِئُهُمْ عَلَیْهِ»: و آنان را بر اساس آن تقدیر و برنامه ریزی، به وجود می آورد.

اگر گردش وضعی کرۀ زمین بدین صورت که هست نبود، و با تقدیر و فرمول های دیگر بود، در آنصورت یا انسان به وجود نمی آمد، یا به طور دیگر به وجود می آمد، که بی تردید به نیکی و زیبائی و خوبی این انسان نمی گشت. زیرا که می فرماید «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ»[12]: این انسان را در بهترین و زیباترین قوام- قوام جسمی و روحی- آفریدیم. و «وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ»[13].

و اگر کرۀ زمین حرکت وضعی نداشت، فاقد تناوب شب و روز می گشت؛ یک طرف آن دائماً شب و بشدت سرد می شد و طرف دیگر آن بشدت گرم و تفتیده می گشت، که هر دو طرفش قابل زیست انسان نمی گشت.

قرآن: «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتیکُمْ بِضِیاءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ»[14]: بگو: چه رای و نظر دارید اگر خداوند شب را تا قیامت بر شما سرمد و همیشگی کند، کیست خدائی غیر از خداوند که روشنائی برای شما بیاورد؟ آیا نمی شنوید؟!

و: «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فیهِ أَ فَلا تُبْصِرُون»[15]: بگو: چه رای و نظر دارید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما سرمد و همیشگی کند، کیست خدائی غیر از خداوند که برای شما شبی بیاورد تا در آن آسایش یابید؟ آیا نمی بینید.

پس، این اندازه گیری، تقدیر، برنامه ریزی، برای منافع بشر است. و در غیر این صورت یا به ضرر بشر می شد و یا اساساً امکان نشو، پیدایش و پدید آمدن انسان در زمین، نمی بود.

نوشته مرتضی رضوی

[1] آیۀ 82 سورۀ یس. و آیه های دیگر.

[2] آیۀ 14 سورۀ مومنون.

[3] رجوع کنید؛ «تبیین جهان و انسان».

[4] آیۀ 47 سورۀ ذاریات.

[5] رجوع کنید: «با دانشجویان فیزیک و کیهان شناسی» از اینجانب در سایت بینش نو، www.binesheno.com

[6] همۀ سخنان اهل بیت علیهم السلام معجزه است.

[7] بحار، ج 83 ص 226.

[8] پس از انتشار جزوه های تدریسی اینجانب که سرانجام بصورت کتاب «تبیین جهان و انسان» منتشر شد، آقایان استیفان هاوکینگ و نیل توروک، دو همکار معروف در دانشگاه کمبریج- و در کنارشان آقای پادمانابان- به سرقت اصول علمی کیهان شناسی (که از بیان قرآن و اهل بیت علیهم السلام استخراج کرده و منتشر کرده بودم و نسخه هائی از آن را به کمبریج ارسال کرده بودم) اقدام کردند؛ اسناد و مدارک و نیز اعتراضات من در این باره در سایت بینش نو منتشر شده است.

اینک آقای توروک رفته و سنگر سرقت را در آنجا مستقر کرده است؛ او اخیراً اعلام کرده که کشف کرده بیگ بنگ های متعددی در جهان کیهانی رخ داده است. با اینکه این موضوع از رشته علمی او و همکارانش، و نیز اساساً از «علم بشری» خارج است. شرح این سرقت را در مقاله ای تحت عنوان «سرقت علمی ادامه دارد» در سایت «بینش نو» آورده ام و در اینجا تکرار نمی کنم.

[9] آیۀ 17 سورۀ حاقه.

[10] آیۀ 37 سورۀ الرحمان.

[11] نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، خ 232، فیض 228- و از امام رضا علیه السلام؛ بحار، ج 4 ص 230.

[12] آیۀ 4 سورۀ تین.

[13] آیۀ 3 سورۀ تغابن.

نظرات 1 + ارسال نظر
سالار دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1402 ساعت 03:41 ب.ظ

سلام. سایتتون فوق العادست تموم بینش منو عوض کرده. اما بصورت علمی.
پس میشه گفت این جهان بر پایه تاریکیه. بنظرم در قسمت تاریکی کاینات بهتر عمل میکنند تا در قسمت روشنایی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد