کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی
کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

کیهان شناسی قرآن و اهل بیت

اعجاز علمی قرآن در نجوم و کیهان شناسی

خوراک و تغذیه جهان کائنات

جهان از چه چیز تغذیه می کند و بزرگ می شود؟

پاسخ: تغذیه جهان «امر» است؛ امر که همان «کن فیکون» است و در آغاز مادۀ اولیه جهان را «ایجاد» کرده است. آن امر همچنان در مرکز جهان کار می کند و ایجاد می کند؛ ایجاد ماده و انرژی نو و جدید. آن چنان ایجاد هنگفتی است که بزرگ شدن و گسترش این چنینی را تغذیه می کند.

سورۀ مرسلات در مقام بیان این «امر» و شرح این تغذیه است. می گوید: دائماً در مرکز جهان انرژی ها و مواد، ایجاد شده و به اطراف پخش می شوند و جهان را بزرگ تر و بزرگ تر می کنند. می گوید:

1- آن چه در مرکز جهان ایجاد می شود به صورت رشته هائی در کنار هم و مانند رشته های موئین یال اسب به اطراف (از مرکز به هر شش جانب) پخش می شوند.

2- این ایجاد شده های مداوم در حرکت سریع با وزیدنی ویژه به هر شش جانب 
می وزند.

موهای یال اسب در سرعت زیاد در اثر فشار هوا به یک جانب وزش موج دار، دارند. همین طور اگر یک دختر با موهای بلند سرش در مسیر باد باشد موهای او یک وزش موج دار، در کنار هم پیدا می کنند. با این فرق که حرکت انرژی ها و مواد ایجاد شده در مرکز جهان به شش جانب وزش موج دار دارند.

انرژی ها و مواد در مرکز جهان به وسیله امر ایجاد شده و به اطراف گسیل می شوند: مرسل: گسیل شده، مرسلات گسیل شوندگان.

عرفاً: عرف: یال اسب. رشته های موئین در کنار هم.

هم انرژی ها به صورت رشته ای گسیل می شوند و هم مواد. اما به طوری که هیچ «خلاء» در میان آن ها و در هیچ جای جهان وجود ندارد، کودکان که می خواهند شکل خورشید را نقاشی کنند؛ یک دایره زرد کشیده سپس در اطراف آن خطوط رشته ای را 
می کشند که نشانگر نور باشد.

دانش مدرن فیزیک تا دهه های اخیر معتقد بود که نور (مثلاً نور خورشید) ماهیت موجی بدون حالت رشته ای، دارد. و آن نظر کودکان را مردود می دانست.

اما قرآن و احادیث ما، حق را به کودکان داده، نور را رشته های موج دار می دانست و می داند، و همین طور همه چیز جهان را رشته های موج دار معرفی می کند. در دهه های اخیر برخی از غربی ها به سازمان و ساختمان رشته ای- ریسمانی جهان، تا حدودی پی برده اند که اگر از قرآن استفاده کنند بینش شان تکمیل خواهد شد. به شرط این که مانند برخی از کمبریجی ها مطالب و اصول مکتب اهل بیت(ع) در این دانش را سرقت نکنند، قانون وجدان را رعایت کرده و به منبعی که از آن برگرفته اند تصریح کنند. گرچه می دانم برخی از آنان به حدی پررو هستند که وجدان شان، سرکوب شده و دست از سرقت بر نمی دارند.

3- ایجاد شدگانِ گسیل شده، مانند وزش باد عاصف به سوی شش جانب در حرکت هستند:فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً.

4- ایجاد شدگانِ گسیل شدۀ وَزنده، به شش جانب پخش می شوند: وَ النَّاشِراتِ نَشْراً.

5- ایجاد شدگان گسیل شدۀ وَزندۀ پخش شونده، دچار «فرق» می شوند: برخی به اتم ها و مواد تبدیل می شوند و بالاخره تبدیل به کره، منظومه و کهکشان می گردند. و برخی دیگر به صورت انرژی بر اقیانوس عظیم انرژی فضای عظیم جهان، می پیوندند: فَالْفارِقاتِ فَرْقاً.

6- وقتی که خداوند ماده اولیۀ جهان را ایجاد کرد، ماموریتی به آن داده و «ذکر»ی را به اصطلاح به گوش جهان خواند: همیشه در مرکزت ایجاد شو و برو با این قوانین به آرایش، نظام، تنوع و گسترش خودت ادامه بده. یعنی یک «امر مداوم» و یک «کن فیکون» جاری مداوم.

ایجاد شوندگانِ گسیل شدۀ وَزَندۀ پخش شوندۀ دچار فرق شونده، این ذکر و امر را به همدیگر القاء می کنند: نو رسیده ها به صف های پیش از خود که در شش جانب هستند حرکت می دهند: به پیش، به سوی اتم و کره شدن یا پیوستن به اقیانوس عظیم انرژی. آن ها نیز به صف پیش از خود. و همین طور جهان مامور به گسترش است. می خورد و بزرگ 
می شود. عذراً اونُذراً: به پیش به سوی «گره شدن»- گره= اتم، کره، منظومه، کهکشان- یا به سوی پیش تاز بودن در پیوستن به اقیانوس انرژی.

بررسی لغات: مرسلات؛ صیغۀ جمع مؤنّث اسم مفعول از باب اِفعال، از ماده «رَسَلَ».

نکته: در پنج سورۀ مورد بحث با بیست (20) کلمۀ جمع مؤنّث سروکار داریم، همگی اسم فاعل هستند تنها مرسلات اسم مفعول است. و این نکتۀ بس مهم است، چون کلمۀ «مرسل»- مرسلة، مرسلات- به معنی گسیل شده، فرستاده شده؛ در عین حال همراه با نوعی «امر» و ماموریت است.

خداوند دو نوع کار دارد: امر و خلق «لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ»[2]: خلق یعنی آفریدن چیزی از چیز دیگر. اما امر اساساً آفریدن نیست «ایجاد کردن» است «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[3] و آیه های دیگر.

آن پدیده اولیۀ جهان را با امر ایجاد کرده سپس جریان خلق را در آن به راه انداخته است. پدیدۀ اولیه یک پدیدۀ امری است.

مورد دوم «امر» آن است که امر کرده همیشه از مرکز جهان، انرژی و ماده ایجاد شوند تا جهان تغذیه شود و گسترش یابد.

پس تغذیه و بزرگ کردن جهان ماموریت آن ایجاد شونده ها است که باید از مرکز به شش جهت به صورت رشته هائی شبیه یال اسب در کنار هم به اطراف حرکت کنند مواد و انرژی های پیشین را به پیش برانند تا جهان بزرگ تر شود و می شود.

این ماموریت که در معنای کلمۀ مرسلات نهفته است در آیه بعدی با عنوان «ذکر» از نو بیان و تصریح می شود.

عُرفا: اقرب الموارد و المنجد: اَلشَّعر النّابت فی محدّب رقبة الفرس: موئی که در محدّب گردن اسب می روید.

تنوین تنکیر و وحدت، گویای این است که آن مرسله ها در یک حالت شبیه به حالت موی یال اسب حرکت می کنند، حالتی ناشناخته و غیر معروف برای عموم.

العاصفات‏: صیغه مؤنّث اسم فاعل ثلاثی مجرد از ماده «عَصَفَ».

منابع لغت: عصف الرّیحُ: اشتدّت: حرکت شدید باد.

وزش- وزیدن- چه تعبیر زیبائی! آیا با کلمه ای غیر از این می شود آن حرکت ویژه را توصیف کرد؟

الناشرات: از دو ماده آمده است:

الف: از ماده «نَشَرَ»، در این صورت هم کاربرد «متعدّی» دارد و هم کاربرد «لازم»:

متعدّی: نَشَرَ الثّوب: بسطه: لباس را باز کرد.

لازم: نَشَرت الرّیح: هبّت: باد وزید.

ب: از ماده «نَشِرَ» که تنها کاربرد لازم دارد: نَشِر المواشی: انتشرت: دام ها منتشر شدند.

در آیه مورد بحث ما به معنی لازم آمده است.

نشراً: یک منتشر شدن ناشناخته، منتشر شدن نامأنوس برای عموم.

الفارقات: این نیز از ماده «فَرَقَ» در کاربرد متعدی آمده: فَرَقَ بینهما: فَصَل: میان دو چیز را جدا کرد. و فَرَق الشّعر: سَرَحه: موی سر یا موی یال اسب را (شانه زده) باز و آزاد کرد.

و از ماده «فَرِقَ» در کاربرد لازم آمده: فَرِق الرّجل: دخل فی الفِرق: الفِرق: الموجة: فلانی داخل موج شد- در موج فرو رفت.

فَرِقت الناقة: اخذها المخاض: ناقۀ بار دار هنگام زایشش فرا رسید.

فالفارقات فرقاً: پس؛ جدا شوندگانی که جدا می شوند یک جدا شدن نامانوس برای عموم.

گسیل شدگان شبیه یال اسب با حالت رشته ای با وزش شدید، پیش می روند که به دو بخش جدا می شوند: بخشی به اتم (ماده) و کره تبدیل می شوند و بخشی در همان حالت انرژی به اقیانوس عظیم انرژی جهان می پیوندند.

و اگر بخواهید تنها با کاربرد متعدّی معنی کنید، هم مصداق «عایق» ها و هم مصداق عواملی که ماده را به انرژی و انرژی را به ماده تبدیل می کنند و آن دو را از همدیگر جدا می کنند، خواهد بود.

و اگر بخواهید تنها با کاربرد لازم تفسیر کنید، باز مصداق هر دو می شود. تنها فرقی که در دو کاربرد هست این است که در کاربرد متعدّی فاعل فعل، عایق ها و عوامل هستند، و در کاربرد لازم فاعل فعل، خودِ انرژی ها و مواد می شوند. با توجه به آن ها، معنی متعدّی 
می شود و با توجه به این دو، معنی لازم می گردد.

یعنی لفظ طوری به کار رفته که هر دو معنی را دربر دارد به ویژه در کاربرد لازم عنصر «بارداری» نیز نهفته است: انرژی، بار است و اتم (ماده) باردار است. از انرژی ماده تولد 
می یابد و از ماده انرژی زائیده می شود.

و این جاست که در سوره توحید می فرماید «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ»: خداوند نه زائیده شده: نه ماده است و نه انرژی خالق هر دو است. و بالعکس نه انرژی است که ماده را بزاید و نه ماده است که انرژی را بزاید.[4]

فرقاً: یک فرق ناشناخته ای. یک فرق نامأنوسی برای عامه مردم.

فالملقیات ذکراً: جمع مؤنّث اسم فاعل از باب اِفعال از ماده «لَقی».

اقرب الموارد و المنجد: 1- اَلقی القول الیه: اَبلغه ایّاه: سخنی را به او رسانید.- یکی پیامی را به دیگری بدهد.

ذکراً: الذّکر من القول: الصّلب المتین: سخن (و پیام) محکم و استوار.

در آیه، مراد مرسلات هستند که با امر محکم و استوار «کن فیکون» مامور هستند؛ همیشه و به طور مرتب مرسلات نو پدید، به مرسلات پیشین فشار می آورند که پیش تر روند. و همچنین این القاء ماموریت از مرکز جهان تا کرانه های آن، همیشه و دائماً، عملاً در کار است.

این القاء ذکر، یک القاء شفاهی نیست، القاء عملی است؛ عمل به آن امر است.

همان امر در این آیه با لفظ ذکر آمده تا گویای این باشد که آن امر، تنها به نو پدیدها منحصر نیست ماموریت سراسر کائنات است. آن امر پیام همیشگی برای همه کائنات است و ذکر عملی و زمزمۀ عملی همیشگی آن هاست.

این ذکر همان است که در بیان دیگر به آن «قانون» می گوئیم: قانون گسترش جهان. 

عذراً او نذراً: عُذر: دو واژه بر این وزن داریم: اول: مصدر مادّۀ عَذَر یعذر، به معنی زیر:

المنجد و اقرب الموارد: عَذر الفرسَ بالعذار: اسب را با عِذار (دو بند عمودی لجام در صورت اسب) بست.

در این صورت، عذر یعنی بستن چیزی به چیزی- گره کردن چیزی به چیزی.

دوم: اسم از همان ماده: العُذرة: علامةٌ تعقد فی ناصیة الفرس: علامتی است که در پیشانی اسب گره زده می شود.

عُذرة همان عُذر است که حرف «تاء وحدت» بر آن افزوده شده؛ یعنی: یک عُذر.

در قدیم رسم بود (و شاید هنوز هم باشد) که رشته هائی از پشم رنگین به صورت کروی، مانند یک گره به بزرگی مثلاً تخم مرغ در پیشانی اسب قرار می دادند که آن را زیبا جلوه دهد. گاهی این گره آویزه هائی نیز داشت. ثروتمندان به ویژه پادشاهان آن را به صورت یک نیم کرۀ سیمین یا زرّین روی بند افقی لگام در پیشانی اسب قرار می دادند.

بنابر این: عذر یعنی: گره.

نُذراً: از مصدر « نَذْر» از ماده نَذَر یَنذرُ.

اقرب الموارد: اَلنُّذر: اسم مصدر: نُذر اسم مصدر است.

(همان طور که وَضو مصدر است و وُضو اسم مصدر، نَذْر مصدر است و نُذْر اسم مصدر است).

نذر الجیشُ فلاناً: جعلوه نذیرةٌ ای طلیعة: اهل لشکر فلانی را طلیعه و پیشرو خود قرار دادند.

بنابر این، نُذر یعنی طلیعگی، پیش روندگی.

آیه «عذراً اونذراً» توضیح همان امر، ماموریت و ذکر است: مرسلات مامور هستند یا به گره (اتم- ماده) تبدیل شوند و یا در حالت انرژی به پیش روندگی ادامه دهند.

غرابت: علاوه بر غرابتی که خود تنوین تنکیر و وحدت، ایجاب می کند، دو لفظ عُذر و نُذر که دوتائی یک آیه را تشکیل می دهند، غریب هستند زیرا  معنایشان غریب، عجیب و نامأنوس برای عموم است.


شرح بیش تر در کتاب «تبیین جهان و انسان» سایت بینش نو

[2] سوره اعراف، آیه 54

[3] سوره یس، آیه 82

[4] به تفسیر سوره توحید در مباحث پیش اشاره شد. و در«تبیین جهان و انسان» به شرح رفته است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد